Quantcast
Channel: مکتب اصالت کلمه
Viewing all 409 articles
Browse latest View live

مقاله ای از بانو پروین شاهمرادی(مسئول کمیته ی تبلیغات کارگاه ادبی قلم)

$
0
0

 

 

 

تکوین وجود وماهیت در دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه- به قلم بانو پروین شاهمرادی(مسئول کمیته ی تبلیغات کارگاه ادبی قلم)

پروین شاهمراد ی

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش

بازجوید روزگار وصل خویش

                                         (مولانا)

در دیدگاه ارسطو هرموجودی از آن حیث که هست اگرمورداشاره واقع شود نگاه ما به وجود آن است وپاسخی که در جواب سئوال ماهو می آید ماهیت نام دارد مثلا در جمله ی ((این لیوان است))لیوان ماهیت ،و است وجود را تشکیل می دهد.

ملاصدرا در وجود گرایی شرق، هم همان تعریف که ارسطو از وجود وماهیت را بیان می کند در واقع تعاریف ملاصدرا از وجود ماهیت ریشه ی ارسطویی دارد اما ملاصدرا ماهیت را اعتبار ی می داند که به واسطه وجود شکل می گیرد مثل سوزندگی آتش .در دیدگاه ملاصدرا سوزندگی ماهیتی است که به اعتبار وجود آتش پدید می آید. چراکه با خاموش کردن آتش سوزندگی آتش هم از بین می رود .

وجود گرایی غرب هم وجود و ماهیت را طبق تعریف ارسطو قبول دارد از نظر ژان پل سارتر(بنیانگذار مکتب ادبی اگزیستانسیالیسم) همه ی موجودات دارای ماهیت هستند وانسان تنها موجودی است که می تواند ماهیتش را بسازد و بر این اساس ماهیت انسان ساختگی است وتقدم وجود برماهیت فقط در مورد انسان صدق می کند اما در مورد اشیا ماهیت بر وجود متقدم است مثلا یک صندلی را در نظر بگیرید انسان قبل از ساخن صندلی در ذهن خود طرحی از صندلی دارد که کارایی آن را دربرمی گیرد واین کارکرد همان ماهیت نام دارد سپس براساس آن طرح دست به ساخت می زند وصندلی را به وجود می آورد .

اما در دیدگاه ادبیات کلمه گرا تعریف وجود ،ماهیت ریشه ی ارسطویی ندارد .جناب استاد آرش آذر پیک تعریفی نوین از وجود ارائه دادند بنام وجودگرایی گشتالتی. که در آن وجودهمان کل فراتر از اجزا است که ازهم افزایی ابعاد جوهری-ماهیتی ساخته می شود .دروجودگرایی گشتالتی هرجزء نمایانگر کل است مثلاهر قطره ی آب  که به عنوان جزئی دربرابر کل دریا ،کل را در خود می نمایاندازنمونه دیگر وجود گرایی گشتالی می توان نمونه های زیست شناسی نام برد مثل باکتری ومخمر.باکتری ار طریق تولید مثل غیر جنسی به دونیم تبدیل می شود که هر نیم یک سلول کامل رابه وجود می آورد . هم چنین گیاه خزه انشعاب هایی دارد که اگر جدا شوند هر یک از آن ها رشد می کند ویک گیاه خزه را به وجود می آورد.

در دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه اگر چیزی را از موجودی بگیریم ودر روند زیستی آن خلل ایجاد نشود آن چیز ماهیت است همانند شخصیت، تربیت و جهان بینی هر انسان، اهل جایی بودن، نجاربودن و معلم بودن. به عبارت دیگر تمام آن چه را که با ماهیت کلمه محور کسب می کنیم یعنی تجربه های کلمه محورانه ی ما از هستی، ماهیت ماست اما اگر شخصی حافظه اش را از دست بدهد، نابینا شود قطع نخاع شود و…چون در روند زیستی او خلل واردشده است دیگر این مولفه ها جزء ماهیت نیستند وجوهر او محسوب می شوند.

در دیدگاه ادبیات کلمه گرا فقط انسان دارای ماهیت کلمه محور است وبر خلاف ملاصدرا وژان پل ساتر هیچ موجود دیگری دارای ماهیت نیست وچون تمام هستی وجودشان از اجزای جوهری تشکیل شده است بنابراین در آنها وجود وموجود باهم برابر است مثلا مگس،سنگ،درخت و…چون فقط جوهر جسمانی دارند ودارای ماهیت نیستند وجود و موجود یکی است اما چون در انسان علاوه برجوهر که باعث موجودیت انسان می شود ساحت دیگری به نام ماهیت است پس موجود بودن یک انسان برابر با وجود نیست و فقط انسان دارای وجود فرارونده است.

در دیدگاه ادبیات کلمه گرا ماهیت دو نوع است : ۱-ماهیت ذاتی(ژنتیکی)۲-ماهیت غیر ذاتی (اکتسابی)

ماهیت ذاتی مثل باهوش بودن ،خوش  صدا بودن ،وماهیت غیر  ذاتی مثل یادگیری یک هنر با آموزش ،مثل طراحی که روی الماس به کار می رود تا آن را به شکل انگشتر در آورند.

از دیدگاه مکتب ادبی اصالت ادبی اصالت کلمه در وجود به هیچ عنوان نقصی وجود ندارد

 

مثلا افراد الکلی،استثنایی ،معتاد ،از نظر وجودی نقص ندارند بلکه در ابعاد جوهری دارای نقص هستند مثل هلن کلر ،استفان هاوکینگ یا آن دونده ی معلول جام جهانی که از این نقص های جوهری فراروی کرده اند.از آنجا که انسان موجود ی بسیط است با کشف هر بعدی درون خویش خود آگاه یا ناخودآگاه آن بعد را هم به درون کلمه می دمد پس کلمه هم مانند انسان تناروحی دارد که از تاثیر جوهر ها وماهیت های متنوع در هم به وجود می آید . هر چند کلمه از لحاظ ساختار نطفه ای رابطه ی قرار دادی دال ومدلول را بپذیرد اما به محض ورود به متن زبان وجامعه همانندخالق خودانسان موجودی ماهیت مند می شود.

نوشته مقاله ای از بانو پروین شاهمرادی(مسئول کمیته ی تبلیغات کارگاه ادبی قلم) اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.


گفتگو با بانو آسا آرامش در سایت های «وستا نیوز» و «مرور»

همکاری مکتب اصالت کلمه با پنجمین جایزه ی ادبی لیراو

$
0
0

 

انعکاس خبر همکاری مکتب ادبی اصالت کلمه با جناب آقای «حمید رضا اکبری شروه» در پنجمین جایزه ی ادبی لیراو در پایگاه های اینترنتی:

 

 

 

      ایسنا                             تی نیوز                           خوز نیوز    

              

 روزنامه ی ایران               سینما آنلاین                    خبر ۲۴۷    

             

   تیتر اخبار                           قطره                           خبر پو   

           

 

معدن پرس                             نیوهاب                              ولاتم     

          

 پوینده                            تیتر نیوز کرمانشاه                      واضح

 

 

  ساج نیوز                                              آفتاب

 

نوشته همکاری مکتب اصالت کلمه با پنجمین جایزه ی ادبی لیراو اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه

$
0
0

c4ea5de3814d6b35819219dd56b3299e

تأیید و تثبیت بیشتر مکتب ادبی اصالت کلمه با چاپ سوم کتاب وزین و مرجع «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» از جناب دکتر علی تسلیمی – نشر اختران- با موضوع بررسی جنبش های ادبی نوین ایران از  سبک نیمایی تا مکتب اصالت کلمه و اختصاص فصل آخر آن به این جنبش جهانشمول ادبی.

 

 

 

متن کامل فصل «مکتب ادبی اصالت کلمه» در کتاب «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» را در ادامه ی مطلب بخوانید:

 

 

 مکتب ادبی اصالت کلمه

ایرانیان معمولاً به جای آفرینش و خلاقیت، در پی آمیزش، ترکیب و تألیف آثار بوده اند و کمترند کسانی که جسورانه در جایگاه سوژه می نشینند و کارستان می کنند. گاهی صدای این گروه اقلیت به جایی نمی رسد، اما حرکت آنان به مردم خاور زمین می­فهماند که آنان نیز می توانند بیندیشند تا از انفعال بیرون آیند و باور کنند که خود نیز آفرینش گرند. مردم کُرد مهمترین ایرانیانی هستند که هنر و موسیقی نابی آفریده اند و در ادبیات داستانی بزرگانی دارد که هنوز اثرگذارند. امید دارم که مکتب ادبی کرمانشاه نیز بتواند پرچمدار مانیفیست ادبی و شعری باشد که مردمش را پرآوازه تر سازد. جوانان صاحب اندیشه ای چون آرش آذرپیک، مهری مهدویان، مریم نظریان، هنگامه اهورا و شاعرانی که شعرشان در مجموعة «جنس سوم» (نخستین کارنامة فرزندان دیدگاه عریان) آمده است با پایمردی های کنونی و آیندة خود می توانند هر چه بیشتر نامدار شوند، چرا که آنان دارای جسارت و ابتکارند، چه در کارهای نظری و چه در عمل و شاعری.

مکتب ادبی اصالت کلمه (عریانیسم) در کارهای نظری مانند بسیاری از بیانیه ها و نظریه ها دارای کلید واژه های ویژة خود است؛ جهانی شدن، جنس سوم، اصالت وجود و کلمه، فراروی، فراشعر و برخی از واژگان عارفانه که مجموعاً یک دستگاه اندیشگانی را پدید آورده اند. مکتب اصالت کلمه به سرپرستی آرش آذرپیک بر این باور است که باید همة مکتب ها را با هم آشتی داد. مکاتب دیگر ادبی حقیقت را تقلیل می دهند، برای نمونه سوررئالیست ها تنها مکتب خود را می پذیرند و ناتورالیست ها روش خود را می پسندند. ناتورالیسم روش علمی و داروینی دارد و هر یک از مکاتب بر پایة روشی استوار است، اما مکتب اصالت کلمه جهانی تر و پلورالیستی تر است، کلمه تنها خردِ کلاسیسیسم یا احساس رمانتیسم و یا ذهنیت سوررئالیسم نیست، بلکه شامل همة آنهاست، زیرا «حقیقت عمیق شهودی»[۱] را در نظر دارد.

اگرچه من به عرفان و واژگانش علاقة چندانی ندارم، اما می پذیرم که حقیقت های شهودی، چه بسا همگانی و بشری اند و این همگانی بودن مشکل کلمه را در زبان های گوناگون از میان بر می دارد (زیرا ممکن است این شبهه پدید آید که همة مردم جهان دارای یک زبان و یک ریشة فرهنگی نیستند). می دانیم که ظرفیت ترجمه شدن شعر کمتر از داستان است، اما هنگامی که از واژگان شهودی و ناخود آگاهانه استفاده شود، ترجمه         پذیر و جهانی می شود. زیرا ناخودآگاهِ انسانها چنانکه یونگ می گوید، جمعی است و هر چه از این گونه کلمات و مفاهیم بهره گرفته شود، به فرا زمانی و فرا مکانی خواهیم رسید و بدین گونه، نظر مکتب اصالت کلمه بیشتر تأمین می شود.

بنابراین می توان از مکتب های رئالیسم، رمانتیسم و مانند آن فراروی نمود، اما باید به همة آنها احترام گذاشت تا به «صلحی وحدت آفرین»[۲] دست یافت. ساختار بسیاری از اندیشه های امروزی مخالف خوانی است، اما ساختار سخن اصالت کلمه، بیش از آنکه مخالف خوانی باشد، موافق خوانی با دیگران است، زیرا این مکتب در پیِ حقایق عریانی است که در نهاد همة انسانها و صاحبان مکاتب به چشم می خورد. از همین رو، نام دیگر مکتب شهودی شان اصل مشترک مکتب ها و نیز شعر و داستان است، انسانِ متکلم نیز نقطة مشترک زن و مرد است. بنابراین جنس سوم انسانیت نام دارد، و همان گونه که عریانیسم سنتز مکاتب است، واژة جنس سوم نیز نتیجة یافتن هویت های مشترک میان زن و مرد است. جنس سوم در سمت و سوی اصالت کلمه است که نه تنها همة مکتب ها را با هم جمع می کند، صاحبان آنها را نیز از زن و مرد با همدیگر نزدیک می سازد. کلید واژه های دیگر این بیانیه نیز بدین گونه کلیتی سامان یافته را پدید می آورند.

بیانیه دادن لزوماً بدین معنا نیست که در عمل همة جنبه های اثر متفاوت از آثار دیگران باشد. آن گونه که پیروان این بیانیه می گویند، یک اثر می تواند از آثار دیگر بهره ببرد، اما به شیوة خاص خود از آنها فراتر رود؛ به زبان دیگر، بی آنکه دیگران را نفی کند به فراروی از آثارشان بپردازد. «غزل ناتمام» آرش آذرپیک با این که از کلمات و مفاهیم سپهری وار بهره گرفته است، به خوبی ظرفیت آن را دارد که در زمرة اشعار مکتب اصالت کلمه باشد. دیدن زیبایی در زاغ و جذامی کاری انسانی است و همة مردم جهان ارزش و ظرافت واژگانِ این شعر و نیز وحدت و یگانگی اشیا را در می یابند. حتی می فهمند که سیاهی، زاغ و جذامی نیز نباید رانده شوند. در این شعر نه تنها انسان بلکه همة هستی سنتز و جنس سوم است.

راستی گل به نام هم زیباست

آسمان سرخ فام هم زیباست

در سیاهی همیشه زشتی نیست

زاغک پشت بام هم زیباست

چشم ها را که شاعرانه کنیم

چهره ها با جذام هم زیباست

* * *

شعرم اینجا تمام شد، اما

این غزل ناتمام هم زیباست[۳]

مهری مهدویان در مجموعه های این بیانیه تلمیحات عرفانی و مذهبی فراوانی دارد که همة مذاهب دهکدة جهانی با واژگانش آشنا هستند. اما من شعرهای نو را بیشتر می پسندم. این شعرها گاهی جنبة گفت و گویی، روایی و داستانی با زبانی آوانگارد دارند. نمونه اش «پروانة آتشی» است. یکی از مهمترین شعرهای او که در «بوطیقای عریان» و بخشی از آن در مجموعة «بین دو عشق» آمده است.

دختری که در پی یک عشق آواره، زندانی و شکنجه شده است. اکنون آزاد اما بر سر دو راهی است و نمی داند به کجا برود، زیرا این دختر که باید جنس سوم و مانند یک انسان باشد، جنس دوم و رنجور و ستمدیده واقع شده است. گویی همة دختران سرنوشت مشابهی دارند و همگی همسان و همنام پروانة آتشی و ادامة سرنوشت او هستند. آنها حتی از خانه و پدر و مادر رانده می شوند تا آزرده، سنگ خورده و آواره گردند. آخرین پروانة آتشی چنان زخمی بر می دارد که زندان را بر خانه و آزادی آن­چنانی ترجیح می دهد. روایت این شعر یا فراشعر مانند فراداستان با سیلان ذهن های بسیارش اگر چه به آسانی خلاصه نمی شود اما درون مایة انسانی اش فهمیدنی است. شعر در جست و جوی بیان واقعیت ها با زبان ها و سبک های گوناگون است، تنها از راه رئالیسم، سوررئالیسم و مکتبی خاص در گذشته به گفتن حقایق نمی پردازد، از همة تکنیک ها بهره می جوید تا حقایق جهانی و بشری را بازگو نماید. از جملة آنها ترکیب صداها و زبان های شاعرانه و روایی و گاه ترانه هایی است در میانة شعر که باید گفت از آثار ارزندة شعر معاصر است. بخشی از این شعر را می خوانیم[۴] :

-        پروانه آتشی!؟

-        که؟

-        برخیز، انگار بلندگو …!؟

-        مرا خواند؟

- دیگر برو حبس تو تمام است!

- یعنی، اینجا نمی شود ماند!؟

□ □

در وا شد و بسته

آه اکنون!

پروانه سر دو راه تنها

یکباره،

تمام آسمان را

بر داغ خودش نشاند و گریاند

یکراه – به سوی خانه

اما

- آنجا پدرش!

- نه!

- مادرش!

- نه!

[این «نه» که تمام هستی اش را

با «آریِ» یک غریبه سوزاند]

یک راه به سویِ نقطه ای کور

در شهر سیاهپوش

اما

- پروانه هنوز بر دو راهی است!

مریم نظریان نیز در مجموعه شعر «فرازن» (۱۳۸۹) شعرهای جذابی دارد که با همان شگردهای فراشعری، روایی و مانند آن به درون مایه های انسانیِ ضدیت با جنس دیگر بودن زن، گرایش به دهکدة جهانی و جهان وطنی رو می کند. وی در شعر زیبای «کوتوله های آویزان» این گرایش ها را ادامه می دهد و از همة شعرهای دوستانش پشتیبانی می کند. برای نمونه، با اینکه از معناگرایی های مذهبی و عرفانی سخن می گوید، از برخی سنت ها در آزار زنان و دختران انتقاد می کند. زن از مردان، این کوتوله­های لعنتی و مزاحم در رنج است (اما می خواهد نیمة دیگر خود را پیدا کند). کوتوله­ها نه تنها در عشق بلکه در سیاست نیز با جهانی شدنِ انسان در ستیزند. در این جهان «شب دراز است و قلندر را کشته اند». شاعر پس از بیان ستم های اجتماعی به عشق و مرکز دنیا باز می گردد، اما آن را هم «افسانه» و «رؤیای مزخرف آدم ها» قلمداد می کند.

-        وای چادرم کجاست؟ بیا به مرکز دنیا برگردیم / به عشق

-        عشق؟!  نه این افسانه فقط رؤیای مزخرف آدم هاست!

-        چقدر عوض شده ای، حافظه ات کجاست؟!

بهشت سجده گاه ملائک در برابر توست

-        بی خیال، مرداب بهشت نیلوفرهاست! و جزیره هر دو سوی دنیا …

راستی هر دو دست عروسکت اینجاست!

نه دیگر خود خطای آدم شده ای![۵]

این شاعران و شاعران دیگری چون میترا فرخ روز، هوشنگ موسوی، پریسا حقیقی، میثم سلیمی، وحید میره بیگی، سودابه کرمی، زینب نظریان و رحمت غلامی در «جنس سوم» (۱۳۸۴) شعرهای خواندنیِ کوتاهتری را عرضه کرده اند که بیش و کم آنها را نیز می توان بر پایة بیانیة مکتب شان قرائت نمود.

شاعران و صاحب نظران این مکتب، توانسته اند هم بیانیة روشن و تازه ای را بیان کنند و هم آنها را در شعرهای خود پیاده نمایند. بیشترین تلاش آنها در سمت و سوی گونه­ای از جهانی شدن و انسانی شدن است. چندان مهم نیست که آنها تاکنون چه اندازه نام آور یا موفق شده اند، آنچه اهمیت دارد این است که ایرانی ها خود را در یابند و بتوانند نظریة تازه ای را پدید آورند و گاهی از مقام شارح بودنِ نظریة دیگران بیرون آیند. توانایی و شهامت صاحبان و پیروان این بیانیه را باید ستود. باشد که هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.

علی تسلیمی


[۱] – نک. آذرپیک، آرش، دومین بیانیة مکتب اصالت کلمه، در «بوطیقای عریان»، انتشارات لینا: ۳۵

[۲] – نک. نظریان، مریم، فرازن (بانوی عاشقانة زمین)، قم، طلیعة سبز، ۱۳۸۹ : ۱۰

[۳] – آذرپیک، آرش، لیلا زانا (دختر اسطوره های سرزمین من)، ۱۳۸۳ : ۹

[۴] – مهدویان، مهری، بین دو عشق، انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۸ : ۲-۷۱ ، مهدویان، مهری، بوطیقای عریان: ۶۲-۷۰

[۵] – بخشی از شعر بلند «کوتوله های آویزان» در مجموعة «فرازن» : ۵۸

نوشته اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

مقاله ی بانو نیلوفر مسیح در سایت های«وستا نیوز» و «مرور»

مقاله بانو هنگامه اهورا در روزنامه سراسری اطلاعات

$
0
0

مقاله ای در دو قسمت از بانو هنگامه اهورا با عنوان «اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟» در روزنامه ی سراسری «اطلاعات»، شماره ی 25041، چهارشنبه 19 آذر 1393 و شماره ی 25046 چهارشنبه 26 آذر 1393

Capture2

قسمت اول مقاله در روزنامه ی اطلاعات

قسمت دوم مقاله در روزنامه ی اطلاعات

 

 

«اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟»

«شعر یا داستان؟» این پرسشی ست که همواره در برخورد با اهالی قلم با آن رو به رو بوده ام و با توجه به ذوق هنری و فعالیتم در عرصه ی ادبیات، تنها جوابم «شعر» بود و این یعنی همه ی آن چیزی که به من حس برتری و اعتماد به نفس می داد. اما دیری نپایید که دچار روزمرگی و تکرار شدم، آن چنان که برای رسیدن به هوا و فضایی تازه بیهوده به هر دری می زدم. تا این که سرانجام تمامِ گم شده ام را در دنیای بی کران «مکتب ادبی اصالت کلمه» یافتم. همه ی پیشْ فرض های ذهنی ام را در پرانتز قرار داده و بی هیچ ره توشه ای قدم در راهی گذاشتم که می دانستم هرگز هوای برگشت به سرم نمی زند. چشم هایم را شستم و آسمانی دیگر را به تماشا نشستم که نشان از رنگ تعلق ندارد… و اینک خرسندم که آموخته هایم را هرچند اندک و به اندازه ی فهم خود از این مکتب ادبی جهان شمول در اختیار دوستان قرار دهم.

     با نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات در می یابیم که مکاتب و سبک های ادبی جهان -که بدون استثنا همه ی مکاتب و سبک های ادبی پیشاعریانیستی را در بر می گیرد- یعنی مکتب هایی که اصالت را به شعر و داستان می دهند کلمه را وسیله ای دانسته اند برای ساختن الهه های شعر و داستان و بنده ای در خدمت آن ها. به عبارت دیگر از دید آنان شعر و داستان وجودی قائم به ذات دارند. در حالی که از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، واژه ابعاد و پتانسیل های فراوانی دارد که هر یک از این مکاتب یک یا چند ساحت از آن را کشف کرده و بقیه ی ابعادِ آن را نفی و انکار کرده اند. مانند رومانتیسم –که اصالت را به تخیل و احساس می دهد- خردگرایی را که شالوده ی مکتب پیشین خود یعنی کلاسیسیسم بود نفی می کند و رئالیسم هم –که اصالت را به واقع گرایی می دهد- تخیل و احساس رومانتیسم را نادیده گرفته و باطل می داند و به این ترتیب تمامی اندیشمندان و نظریه پردازان تاریخ ادبیات جهان یعنی کسانی که زیر پرچم مکتب اصالت شعر و داستان قرار گرفته اند، از آغاز تا به امروز در مرحله ی نخست، اصالت را به شعر و داستان داده و کلمه را در خدمت آن ها و ابزاری برای ساختنشان دانسته اند و در مرحله ی دوم دیدگاه و دنیای ادبی خود را به اندازه ی ساحت یا ساحت هایی از کلمه کوچک کرده و به انکار و مبارزه با دیگر ابعاد و پتانسیل های آن برخاسته اند.

     مثلاً فروغ فرخ زاد در گفتگو با حسن هنرمندی می گوید: «من در شعرم بیشتر از هر چیز دیگر سعی می کنم از زبان استفاده کنم یعنی من چون این نقص را در زبان شعری خودمان احساس می کنم نقصی که می شود اسمش را کمبود کلمات گوناگون نامید. شعر ما مقداری سنت به دنبال دارد. کلماتی دارد که مرتب در شعر دنبال می شود.» هم چنین: «شعر امروز اگر قرار باشد شعر جاندار  و زنده ای باشد باید از این کلمات[1] استفاده کند و آن ها را در خودش به کار بگیرد.» که مصداقی ست از مکتب اصالت شعر و اشاره به این که از نظر باورمندانِ آن، زبان به عنوان وسیله ای در خدمت شعر است.

     در جایی دیگر نیز در مصاحبه اش با ایرج گرگین می گوید: «برای بیان این مسائل به هر حال احتیاج به یک زبان داریم، احتیاج به کلماتی که این مسائل را بیان کنند. ولی من همیشه دیده ام در کارهایی که می شود این ترس برای اشخاص هست که چه طور این کلمات را وارد شعر کنند. فکر می کنند این کلمه ها چون تا به حال توی شعر نیامده بنابراین شاعرانه نیست.»

     اما واقعیت آن است که این ما نیستیم که کلمات را شاعرانه می کنیم بلکه در کلمات به طور بالقوه ابعاد و پتانسیل های شاعرانه ی بسیاری نهفته است که هنوز در متون ادبی کشف و استخراج نشده اند.

     نیما یوشیج هم در نامه ی 49 «حرف های همسایه» می نویسد: «زبان برای شاعر همیشه ناقص است. غنای زبان، رسایی و کمال آن به دست شاعر است و باید آن را بسازد… کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند زیرا کلماتند که مصالح کار او هستند.»

     و متأسفانه این روال تا ظهور مکتب ادبی اصالت کلمه ادامه می یابد که جناب استاد آرش آذرپیک –بنیان گذار و تئوریسین آن- برای اولین بار در تاریخ ادبیات جهان، کلمه را مادرِ شعر و داستان و دیگر ژانرهای ناگفته و نهفته در ادبیات و شعر و داستان را وسیله ای برای رسیدن به کلمه دانسته و اعلام کرده اند. از دیدگاه ایشان در ادبیات، تنها کلمه قائم به ذات است و به هیچ وجه نمی توان وجود مستقلی را خارج از دنیای کلمه برای شعر و داستان متصور شد.

     با ارائه ی این تئوری جهان شمول می توان ادبیات را به دو دیدگاه «پیشاعریانیستی» – مکتب اصالت شعر و داستان- و «عریانیستی» – مکتب اصالت کلمه- تقسیم بندی کرد. بنابراین هر که در دنیای ادبیات، کلمه را هدف و شعر و داستان را وسیله هایی در خدمت آن بداند در دیدگاه عریانیستی  قرار دارد و کلمه گراست و صرف نظر از سبک و مکتبی که در آن فعالیت دارد چنان چه کلمه را هدف و شعر و داستان را – به عنوان پتانسیل هایی از کلمه- وسیله بداند، خواه ناخواه عریان اندیش است و اگر بر اساس تئوری های مکتب اصالت کلمه و ادبیات کلمه گرا قلم بزند یا تئوری جدیدی را کشف کند «عریان نویس» می باشد.

     بد نیست اشاره ای هم به واژه ی «عریانیسم» که به مکتب ادبی اصالت کلمه اطلاق می شود داشته باشیم. البته با توجه به این که «کفر» به معنای پوشاندن حقیقت است و با پذیرفتن این واقعیت که همه ی مکاتب و سبک های پیشاعریانیستی جهان، تنها یک یا چند پتانسیل کلمه را کشف و از آن استفاده کرده اند و بقیه ی قابلیت های آن را پوشانده و به عبارتی دیگر دچار کفر ادبی شده اند، بر همگان آشکار می شود که عریانیسم یعنی استفاده از تمامی ابعاد و پتانسیل های کلمه و عریان کردن همه ی قابلیت های آن که متأسفانه جناب آقای «احمد طالبی نژاد» در نقدی[2] بر کتاب «جنس سوم»[3] می نویسد: «اخیراً کتابی به دستم رسید با عنوان «جنس سوم» که ظاهراً «نخستین کارنامه ی فرزندان دیدگاه عریان» است. دیدگاه عریان! چه عنوان عجیب و غریبی! و چه قرابتی با اروتیسم دارد.»

     بگذریم. اکثر مکاتب ادبی و فلسفی جهان دارای کلیدواژگان خاص خود هستند. مکتب ادبی اصالت کلمه نیز شامل کلیدواژه هایی ست مانند: «شریعت ادبی»، «طریقت ادبی»، «حقیقت ادبی»، «جنسیت ادبی»، «فراشعر»، «فراداستان» و… که لازم است برای فهم بیشتر مطالب نگاهی اجمالی به آن ها داشته باشیم.

     از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، تمام مکاتب گوناگون ادبی با انواع سبک هایشان که با چارچوبه سازی، کلمه را در ژانرهایی که پذیرفته و در آن قلم می زنند محدود کرده اند «شریعت ادبی» محسوب می شوند که هر یک فقط ساحت یا ساحت هایی از دنیای هنری کلمه را کشف کرده و آن را هدف خود قرار داده اند و نقطه ی مشترک همه ی آن ها رسیدن به متنی شاعرانه تر یا داستانی تر است که این نوعی تن دادن به ایستایی و دور شدن از تکامل ادبی و بزرگ ترین ضعف مکتب اصالت شعر و داستان می باشد. حال آن که مکتب ادبی اصالت کلمه با فرارَوی از محدوده ی کوچک شعر و داستان متن را به جایی می رساند که از قید و بند تعاریفی که برای آن ها ارائه شده فراتر رفته و اتحادی بین شعر و داستان برقرار می کند. در این حالت چنان چه شعریت متن بیشتر باشد «فراشعر» و در صورتی که قصویتش بارزتر، «فراداستان» نامیده می شود که دو طریقت ادبی به شمار می آیند و کسی که در این راه قلم می زند از شریعت ادبی فراروی کرده و وارد «طریقت ادبی» شده است. پس طریقت ادبی حرکتی ست آوانگارد که از خود هدف نمی سازد و دچار مطلق گرایی نمی شود و بدون این که ابعاد مختلف کلمه را رد کند همه را از خود دانسته و مقصودش کشف پتانسیل های نهفته و ناگفته ی کلمه و رسیدن به متنی کلمه محور است.

     هنگامی که طریقت های ادبیِ فراشعر و فراداستان به نقطه ای برسند که از شعرمحوری و داستان محوری فراروی کرده باشند که نتوان تشخیص داد فراشعرند یا فراداستان، عریانیتشان بیشتر از سایر متون کلمه گراست و به حقیقت کلمه نزدیک ترند.

     و اما «جنسیت ادبی» یا «اَبَرشریعت ادبی» به ژانرهای شعر و داستان اطلاق می شود که انواع شریعت های ادبی مانند ناتورالیسم، رومانتیسم و… از دل آن به وجود آمده اند. با پذیرفتن این که شعر و داستان دو جنسیت ادبی اند «جنس سومِ» ادبیات و «حقیقت ادبی» چیزی نیست جز خودِ کلمه که اگر ادبیات را در ذهن خود به شکل یک هرم تصور و ترسیم کنیم جایگاهش در رأس آن است. هر گاه قلمی خود را از تمام پیش فرض ها عریان و از جنسیت ها و شریعت های ادبی فراروی کند وارد عرصه ی حقیقت گرایی ادبی شده که این خود آغاز طریقت گرایی ادبی ست برای رسیدن به متن عریان و حقیقت کلمه.

     کتاب های آسمانی ادیان توحیدی شیواترین و باشکوه ترین متون عریانند و والاترین نمونه ی آن ها کلام مقدس قرآن کریم است که از لحاظ ادبی هم پیامش همان اصل بنیادین توحید می باشد و گذشتن از جنگ های هفتاد و دو ملتی سبک های ادبی و شکستن بت های شعریت و قصویت و رسیدن به وحدت کلمه در متن عریان و کلمه محور.

     از دیدگاه عریانیست ها تاریخ ادبیات جهان را می توان به سه دوره تقسیم کرد:

  • عصر حقیقت گرایی آغازین یعنی پیش از ظهور الهه های شعر و داستان که اصالت کلمه در این دوره کاملاً ناآگاهانه بوده.

  • عصر جنسیت گرایی ادبی و ظهور الهه های شعر و داستان و اصالت دادن به آن ها و شکل گیری انواع شریعت های ادبی.

  • عصر اصالت کلمه یا حقیقت گرایی آگاهانه و معرفت مند با پایه گذاری مکتب ادبی اصالت کلمه.

     بنابراین ریشه ی عریانیسم را باید در عصر حقیقت گرایی آغازین جستجو کرد.

     جناب آقای «امیر مرزبان» در برنامه ی «گفتگو با ادبیات» و در مصاحبه ای با جناب استاد آذرپیک که تابستان 88 در رادیو فرهنگ پخش شد چه زیبا و به جا نظرش را بیان می کند: «اصالت کلمه از اصالت درون انسان ناشی می شود. در عین مدرن بودن فکر می کنم یک نگاه سنتی حتا به نوعی باستانی و مذهبی دارد.»

     پرسشی که همواره با آن رو به رو می شویم این است که آیا بین شریعت، طریقت و حقیقت ادبی در دیدگاه اصالت کلمه و اصطلاحات و کلیدواژه های مشابهی که در عرفان به کار می رود ارتباطی وجود دارد؟

     به عنوان مثال نگاهی می کنیم به نقدی که خانم دکتر «روح انگیز کراچی»بر کتاب «بوطیقای عریان»[4] نگاشته اند: «پیش گفتار آقای آذرپیک با این که تصور کرده اند که حرف تازه ای زده اند به نظرم این طور نبود. ایشان با عنوان کردن یک مکتب جدید زنجیری تازه بر پای شعر می بندند. در دنیای معاصر هر عنصر محدود کننده ای مورد قبول نیست به خصوص که با واژه زیاد بازی کرده اند و اصطلاحات مرسوم زبان فارسی را نادیده گرفته اند، مثلاً شریعت ادبی. واژه ی شریعت در زبان مرسوم معنی خاصی را به ذهن متبادر می کند. لزومی ندارد که برای روشی ادبی کلمه ی شریعت به کار برود. راستش من اصلاً با این نام گذاری ها مخالفم و چیزی که برایم اهمیت دارد خودِ شعر است.»

     در پاسخ باید گفت هر مکتب فلسفی، ادبی و هنری شامل کلیدواژه هایی ست که باید با توجه به فضای آن تعریف شود نه خارج از آن. جناب استاد آذرپیک مفاهیم این کلمات را که بار هنری فراوان تری دارند استحاله داده، از آن ها آشنایی زدایی کرده و به نوعی دیگر در ادبیات به کار برده اند. با روشن شدن این قضیه و با نهایت احترام و ارادت به خانم دکتر کراچی در پیرو مطالبی که پیش تر ذکر شد باید اذعان داشت که هدف ایشان از پایه گذاری مکتب ادبی اصالت کلمه نه بستن زنجیر به پای شعر بلکه آزاد کردن ادبیات از قید و بند و محدودیت هاست. در باور جناب استاد آذرپیک حتا خودِ شعر هم زنجیر است و شگفت آن که با این همه آزاداندیشی در ادبیات همواره از سوی اکثریت جامعه ی هنری مورد آزار و اتهام های گوناگون بوده اند.

     دکتر «محمد امین مروتی» در نقدی[5] بر کتاب «جنس سوم» و در خطاب به کلمه گرایان می نویسد: «مطمئنم چنان که خودتان باشید و به دام سنت پرستی مقلدانه و تجددپرستی متظاهرانه گرفتار نشوید قله های مرتفعی از ادراک و فهم هنری را تسخیر خواهید کرد و حرف و حدیث های بسیاری از شما در آینده خواهیم شنید اما بدان شرط که کار خودتان را بکنید. شمع خودتان را روشن بکنید و کاری به آن چه «مافیای ادبی» خوانده اید نداشته باشید.» غافل از این که ما کاری به کسی نداشته فقط به صلح پایدار جهان ادبیات می اندیشیم و تنها به جرم نوآوری و نواندیشی از طرف مافیای ادبی محکوم به توطئه ی سکوت، بایکوت و… می شویم. همان گونه که نیمای بزرگ معتقد بود که هر کس نوآوری می کند باید مقامی نظیر مقام شهادت را نیز بپذیرد.

     و جناب استاد آذرپیک در مقاله ای با عنوان «فرازن، بیانیه ی مستتر کاراکتر هرموتیک»[6] می فرمایند: «اعلام حضور و ظهور دیدگاه ادبی اصالت کلمه و مکتب شناخت شناختیِ آن حقیقتی ست شبیه انقلاب کپرنیکی در شناخت منظومه ی شمسی که آن را زیر فشار مافیاهای ادبی و غیر ادبی چه انکار بکنیم و چه انکار نکنیم باز هم به قول گالیله ی بزرگ این زمین است که به گرد خورشید می چرخد.»

     و چه بسا افرادی که با جناب آقای علی رضا بهرامی- دبیر سرویس فرهنگ هفته نامه ی مثلث، هم عقیده و هم داستان باشند که: «قضاوت بر این سخنان بسیار دشوار است و شاید لازمه ی آن مرور زمان باشد. پس نه در رد و نه در تأیید این گونه فعالیت ها به راحتی و به قطعیت نمی توان سخن گفت. اما آن چه واضح است این که حرکت های نوجویانه هر چند معمولاً تلفاتی به همراه دارند اما در نهایت اگر قرار باشد اتفاق های نویی در عرصه ی فرهنگ و هنر رخ نماید از دل همین تلاش هاست.»[7]

     سخن خود را با بخش هایی از گفته ی جناب دکتر «علی تسلیمی» در مورد مکتب ادبی اصالت کلمه به پایان می رسانم: « ساختار بسياري از انديشه هاي امروزي مخالف خواني است، اما ساختار سخن اصالت كلمه، بيش از آن كه مخالف خواني باشد، موافق خواني با ديگران است، زيرا اين مكتب در پيِ حقايق عرياني است كه در نهاد همة انسانها و صاحبان مكاتب به چشم مي خورد… بيشترين تلاش صاحب نظران این مکتب در سمت و سوي گونه­اي از جهاني شدن و انساني شدن است. چندان مهم نيست كه آن ها تا كنون چه اندازه نام آور يا موفق شده اند، آن چه اهميت دارد اين است كه ايراني ها خود را در يابند و بتوانند نظرية تازه اي را پديد آورند و گاهي از مقام شارح بودنِ نظرية ديگران بيرون آيند. توانايي و شهامت صاحبان و پيروان اين بيانيه را بايد ستود. باشد كه هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.»

—————————————————————

[1] – منظور «کلمات تازه» است.

[2] – نک. ماهنامه ی فرهنگی- هنری «هفت»، شماره ی 32، آبان 85، صفحه ی 4

[3] – آذرپیک، آرش و مهدویان، مهری، انتشارات کرمانشاه، 1384

[4] – آذرپیک، آرش و مهدویان، مهری، انتشارات لینا

[5] – نک. نشریه ی «آوای کرمانشاه»، شماره های 835 و 836، 21 فروردین 85 و 28 فروردین 85

[6] – نک. نقدی بر کتاب «فرازن، بانوی عاشقانه های زمین» اثر بانو «مریم نظریان» در مجله ی «رودکی»، شماره ی پیاپی 111 و 112، اسفند 90 و فروردین 91، صفحه ی 31

[7] – نک. هفته نامه ی «مثلث»، شماره ی 84، 19 تیر 90، صفحه ی 50

نوشته مقاله بانو هنگامه اهورا در روزنامه سراسری اطلاعات اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه

$
0
0

c4ea5de3814d6b35819219dd56b3299e

تأیید و تثبیت بیشتر مکتب ادبی اصالت کلمه با چاپ سوم کتاب وزین و مرجع «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» از جناب دکتر علی تسلیمی – نشر اختران- با موضوع بررسی جنبش های ادبی نوین ایران از  سبک نیمایی تا مکتب اصالت کلمه و اختصاص فصل آخر آن به این جنبش جهانشمول ادبی.

 

 

 

متن کامل فصل «مکتب ادبی اصالت کلمه» در کتاب «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» را در ادامه ی مطلب بخوانید:

 

 

مكتب ادبي اصالت كلمه

 

 

ايرانيان معمولاً به جاي آفرينش و خلاقيت، در پي آميزش، تركيب و تأليف آثار بوده اند و كمترند كساني كه جسورانه در جايگاه سوژه مي نشينند و كارستان مي كنند. گاهي صداي اين گروه اقليت به جايي نمي رسد، اما حركت آنان به مردم خاور زمين مي­فهماند كه آنان نيز مي توانند بينديشند تا از انفعال بيرون آيند و باور كنند كه خود نيز آفرينش گرند. مردم كُرد مهمترين ايرانياني هستند كه هنر و موسيقي نابي آفريده اند و در ادبيات داستاني بزرگاني دارد كه هنوز اثرگذارند. اميد دارم كه مكتب ادبي كرمانشاه نيز بتواند پرچمدار مانيفيست ادبي و شعري باشد كه مردمش را پرآوازه تر سازد. جوانان صاحب انديشه اي چون آرش آذرپيك، مهري مهدويان، مريم نظريان، هنگامه اهورا و شاعراني كه شعرشان در مجموعة «جنس سوم» (نخستين كارنامة فرزندان ديدگاه عريان) آمده است با پايمردي هاي كنوني و آيندة خود مي توانند هر چه بيشتر نامدار شوند، چرا كه آنان داراي جسارت و ابتكارند، چه در كارهاي نظري و چه در عمل و شاعري.

مكتب ادبي اصالت كلمه (عريانيسم) در كارهاي نظري مانند بسياري از بيانيه ها و نظريه ها داراي كليد واژه هاي ويژة خود است؛ جهاني شدن، جنس سوم، اصالت وجود و كلمه، فراروي، فراشعر و برخي از واژگان عارفانه كه مجموعاً يك دستگاه انديشگاني را پديد آورده اند. مكتب اصالت كلمه به سرپرستي آرش آذرپيك بر اين باور است كه بايد همة مكتب ها را با هم آشتي داد. مكاتب ديگر ادبي حقيقت را تقليل مي دهند، براي نمونه سوررئاليست ها تنها مكتب خود را مي پذيرند و ناتوراليست ها روش خود را مي پسندند. ناتوراليسم روش علمي و دارويني دارد و هر يك از مكاتب بر پاية روشي استوار است، اما مكتب اصالت كلمه جهاني تر و پلوراليستي تر است، كلمه تنها خردِ كلاسيسيسم يا احساس رمانتيسم و يا ذهنيت سوررئاليسم نيست، بلكه شامل همة آنهاست، زيرا «حقيقت عميق شهودي»[1] را در نظر دارد.

اگرچه من به عرفان و واژگانش علاقة چنداني ندارم، اما مي پذيرم كه حقيقت هاي شهودي، چه بسا همگاني و بشري اند و اين همگاني بودن مشكل كلمه را در زبان هاي گوناگون از ميان بر مي دارد (زيرا ممكن است اين شبهه پديد آيد كه همة مردم جهان داراي يك زبان و يك ريشة فرهنگي نيستند). مي دانيم كه ظرفيت ترجمه شدن شعر كمتر از داستان است، اما هنگامي كه از واژگان شهودي و ناخود آگاهانه استفاده شود، ترجمه         پذير و جهاني مي شود. زيرا ناخودآگاهِ انسانها چنانكه يونگ مي گويد، جمعي است و هر چه از اين گونه كلمات و مفاهيم بهره گرفته شود، به فرا زماني و فرا مكاني خواهيم رسيد و بدين گونه، نظر مكتب اصالت كلمه بيشتر تأمين مي شود.

بنابراين مي توان از مكتب هاي رئاليسم، رمانتيسم و مانند آن فراروي نمود، اما بايد به همة آنها احترام گذاشت تا به «صلحي وحدت آفرين»[2] دست يافت. ساختار بسياري از انديشه هاي امروزي مخالف خواني است، اما ساختار سخن اصالت كلمه، بيش از آنكه مخالف خواني باشد، موافق خواني با ديگران است، زيرا اين مكتب در پيِ حقايق عرياني است كه در نهاد همة انسانها و صاحبان مكاتب به چشم مي خورد. از همين رو، نام ديگر مكتب شهودي شان اصل مشترك مكتب ها و نيز شعر و داستان است، انسانِ متكلم نيز نقطة مشترك زن و مرد است. بنابراين جنس سوم انسانيت نام دارد، و همان گونه كه عريانيسم سنتز مكاتب است، واژة جنس سوم نيز نتيجة يافتن هويت هاي مشترك ميان زن و مرد است. جنس سوم در سمت و سوي اصالت كلمه است كه نه تنها همة مكتب ها را با هم جمع مي كند، صاحبان آنها را نيز از زن و مرد با همديگر نزديك مي سازد. كليد واژه هاي ديگر اين بيانيه نيز بدين گونه كليتي سامان يافته را پديد مي آورند.

بيانيه دادن لزوماً بدين معنا نيست كه در عمل همة جنبه هاي اثر متفاوت از آثار ديگران باشد. آن گونه كه پيروان اين بيانيه مي گويند، يك اثر مي تواند از آثار ديگر بهره ببرد، اما به شيوة خاص خود از آنها فراتر رود؛ به زبان ديگر، بي آنكه ديگران را نفي كند به فراروي از آثارشان بپردازد. «غزل ناتمام» آرش آذرپيك با اين كه از كلمات و مفاهيم سپهري وار بهره گرفته است، به خوبي ظرفيت آن را دارد كه در زمرة اشعار مكتب اصالت كلمه باشد. ديدن زيبايي در زاغ و جذامي كاري انساني است و همة مردم جهان ارزش و ظرافت واژگانِ اين شعر و نيز وحدت و يگانگي اشيا را در مي يابند. حتي مي فهمند كه سياهي، زاغ و جذامي نيز نبايد رانده شوند. در اين شعر نه تنها انسان بلكه همة هستي سنتز و جنس سوم است.

راستي گل به نام هم زيباست

آسمان سرخ فام هم زيباست

در سياهي هميشه زشتي نيست

زاغك پشت بام هم زيباست

چشم ها را كه شاعرانه كنيم

چهره ها با جذام هم زيباست

* * *

شعرم اينجا تمام شد، اما

اين غزل ناتمام هم زيباست[3]

 

مهري مهدويان در مجموعه هاي اين بيانيه تلميحات عرفاني و مذهبي فراواني دارد كه همة مذاهب دهكدة جهاني با واژگانش آشنا هستند. اما من شعرهاي نو را بيشتر مي پسندم. اين شعرها گاهي جنبة گفت و گويي، روايي و داستاني با زباني آوانگارد دارند. نمونه اش «پروانة آتشي» است. يكي از مهمترين شعرهاي او كه در «بوطيقاي عريان» و بخشي از آن در مجموعة «بين دو عشق» آمده است.

دختري كه در پي يك عشق آواره، زنداني و شكنجه شده است. اكنون آزاد اما بر سر دو راهي است و نمي داند به كجا برود، زيرا اين دختر كه بايد جنس سوم و مانند يك انسان باشد، جنس دوم و رنجور و ستمديده واقع شده است. گويي همة دختران سرنوشت مشابهي دارند و همگي همسان و همنام پروانة آتشي و ادامة سرنوشت او هستند. آنها حتي از خانه و پدر و مادر رانده مي شوند تا آزرده، سنگ خورده و آواره گردند. آخرين پروانة آتشي چنان زخمي بر مي دارد كه زندان را بر خانه و آزادي آن­چناني ترجيح مي دهد. روايت اين شعر يا فراشعر مانند فراداستان با سيلان ذهن هاي بسيارش اگر چه به آساني خلاصه نمي شود اما درون ماية انساني اش فهميدني است. شعر در جست و جوي بيان واقعيت ها با زبان ها و سبك هاي گوناگون است، تنها از راه رئاليسم، سوررئاليسم و مكتبي خاص در گذشته به گفتن حقايق نمي پردازد، از همة تكنيك ها بهره مي جويد تا حقايق جهاني و بشري را بازگو نمايد. از جملة آنها تركيب صداها و زبان هاي شاعرانه و روايي و گاه ترانه هايي است در ميانة شعر كه بايد گفت از آثار ارزندة شعر معاصر است. بخشي از اين شعر را مي خوانيم[4] :

  • پروانه آتشي!؟

  • كه؟

  • برخيز، انگار بلندگو …!؟

  • مرا خواند؟

- ديگر برو حبس تو تمام است!

- يعني، اينجا نمي شود ماند!؟

□ □

در وا شد و بسته

آه اكنون!

پروانه سر دو راه تنها

يكباره،

تمام آسمان را

بر داغ خودش نشاند و گرياند

يكراه – به سوي خانه

اما

- آنجا پدرش!

- نه!

- مادرش!

- نه!

[اين «نه» كه تمام هستي اش را

با «آريِ» يك غريبه سوزاند]

يك راه به سويِ نقطه اي كور

در شهر سياهپوش

اما

- پروانه هنوز بر دو راهي است!

 

مريم نظريان نيز در مجموعه شعر «فرازن» (1389) شعرهاي جذابي دارد كه با همان شگردهاي فراشعري، روايي و مانند آن به درون مايه هاي انسانيِ ضديت با جنس ديگر بودن زن، گرايش به دهكدة جهاني و جهان وطني رو مي كند. وي در شعر زيباي «كوتوله هاي آويزان» اين گرايش ها را ادامه مي دهد و از همة شعرهاي دوستانش پشتيباني مي كند. براي نمونه، با اينكه از معناگرايي هاي مذهبي و عرفاني سخن مي گويد، از برخي سنت ها در آزار زنان و دختران انتقاد مي كند. زن از مردان، اين كوتوله­هاي لعنتي و مزاحم در رنج است (اما مي خواهد نيمة ديگر خود را پيدا كند). كوتوله­ها نه تنها در عشق بلكه در سياست نيز با جهاني شدنِ انسان در ستيزند. در اين جهان «شب دراز است و قلندر را كشته اند». شاعر پس از بيان ستم هاي اجتماعي به عشق و مركز دنيا باز مي گردد، اما آن را هم «افسانه» و «رؤياي مزخرف آدم ها» قلمداد مي كند.

  • واي چادرم كجاست؟ بيا به مركز دنيا برگرديم / به عشق

  • عشق؟! نه اين افسانه فقط رؤياي مزخرف آدم هاست!

  • چقدر عوض شده اي، حافظه ات كجاست؟!

بهشت سجده گاه ملائك در برابر توست

  • بي خيال، مرداب بهشت نيلوفرهاست! و جزيره هر دو سوي دنيا …

راستي هر دو دست عروسكت اينجاست!

نه ديگر خود خطاي آدم شده اي![5]

 

اين شاعران و شاعران ديگري چون ميترا فرخ روز، هوشنگ موسوي، پريسا حقيقي، ميثم سليمي، وحيد ميره بيگي، سودابه كرمي، زينب نظريان و رحمت غلامي در «جنس سوم» (1384) شعرهاي خواندنيِ كوتاهتري را عرضه كرده اند كه بيش و كم آنها را نيز مي توان بر پاية بيانية مكتب شان قرائت نمود.

شاعران و صاحب نظران اين مكتب، توانسته اند هم بيانية روشن و تازه اي را بيان كنند و هم آنها را در شعرهاي خود پياده نمايند. بيشترين تلاش آنها در سمت و سوي گونه­اي از جهاني شدن و انساني شدن است. چندان مهم نيست كه آنها تاكنون چه اندازه نام آور يا موفق شده اند، آنچه اهميت دارد اين است كه ايراني ها خود را در يابند و بتوانند نظرية تازه اي را پديد آورند و گاهي از مقام شارح بودنِ نظرية ديگران بيرون آيند. توانايي و شهامت صاحبان و پيروان اين بيانيه را بايد ستود. باشد كه هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.

 

[1] – نك. آذرپيك، آرش، دومين بيانية مكتب اصالت كلمه، در «بوطيقاي عريان»، انتشارات لينا: 35

[2] – نك. نظريان، مريم، فرازن (بانوي عاشقانة زمين)، قم، طليعة سبز، 1389 : 10

[3] – آذرپيك، آرش، ليلا زانا (دختر اسطوره هاي سرزمين من)، 1383 : 9

[4] – مهدويان، مهري، بين دو عشق، انتشارات كرمانشاه، 1388 : 2-71 ، مهدويان، مهري، بوطيقاي عريان: 62-70

[5] – بخشي از شعر بلند «كوتوله هاي آويزان» در مجموعة «فرازن» : 58

نوشته اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

انعکاس آثارمکتب اصالت کلمه در پایگاه های اینترنتی و خبر جدید جایزه ادبی لیراو

$
0
0

 

نقد جناب استاد آرش آذرپیک بر کتاب «فرازن، بانوی عاشقانه های زمین» به قلم بانو مریم مولانا(نظریان) در سایت:

 

 وستا نیوز

 

————————————————————————————————————————

خبر برگزاری نشست عوامل اجرایی پنجمین دوره ی جایزه ی ادبی لیراو در کرمانشاه در سایت های:

 

آرتنا

وستا نیوز

تی نیوز

————————————————————–

گفتگوی «آرتنا» و «وستا نیوز» با بانو مریم مولانا(نظریان) در سایت های:

آرتنا

وستا نیوز

و «درآمدی بر ژانر شعر- واژه» به قلم بانو مریم مولانا(نظریان) در سایت های:

وستا نیوز

مرور 

————————————————————————————————————————

گفتگوی آرتنا با بانو نیلوفر مسیح در سایت:

آرتنا

 

 

 

نوشته انعکاس آثارمکتب اصالت کلمه در پایگاه های اینترنتی و خبر جدید جایزه ادبی لیراو اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.


مقاله بانو هنگامه اهورا در روزنامه سراسری اطلاعات

$
0
0

 

مقاله ای در دو قسمت از بانو هنگامه اهورا با عنوان «اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟» در روزنامه ی سراسری «اطلاعات»، شماره ی 25041، چهارشنبه 19 آذر 1393 و شماره ی 25046 چهارشنبه 26 آذر 1393

Capture2

قسمت اول مقاله در روزنامه ی اطلاعات

قسمت دوم مقاله در روزنامه ی اطلاعات

 

 

«اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟»

«شعر یا داستان؟» این پرسشی ست که همواره در برخورد با اهالی قلم با آن رو به رو بوده ام و با توجه به ذوق هنری و فعالیتم در عرصه ی ادبیات، تنها جوابم «شعر» بود و این یعنی همه ی آن چیزی که به من حس برتری و اعتماد به نفس می داد. اما دیری نپایید که دچار روزمرگی و تکرار شدم، آن چنان که برای رسیدن به هوا و فضایی تازه بیهوده به هر دری می زدم. تا این که سرانجام تمامِ گم شده ام را در دنیای بی کران «مکتب ادبی اصالت کلمه» یافتم. همه ی پیشْ فرض های ذهنی ام را در پرانتز قرار داده و بی هیچ ره توشه ای قدم در راهی گذاشتم که می دانستم هرگز هوای برگشت به سرم نمی زند. چشم هایم را شستم و آسمانی دیگر را به تماشا نشستم که نشان از رنگ تعلق ندارد… و اینک خرسندم که آموخته هایم را هرچند اندک و به اندازه ی فهم خود از این مکتب ادبی جهان شمول در اختیار دوستان قرار دهم.

 

     با نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات در می یابیم که مکاتب و سبک های ادبی جهان -که بدون استثنا همه ی مکاتب و سبک های ادبی پیشاعریانیستی را در بر می گیرد- یعنی مکتب هایی که اصالت را به شعر و داستان می دهند کلمه را وسیله ای دانسته اند برای ساختن الهه های شعر و داستان و بنده ای در خدمت آن ها. به عبارت دیگر از دید آنان شعر و داستان وجودی قائم به ذات دارند. در حالی که از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، واژه ابعاد و پتانسیل های فراوانی دارد که هر یک از این مکاتب یک یا چند ساحت از آن را کشف کرده و بقیه ی ابعادِ آن را نفی و انکار کرده اند. مانند رومانتیسم –که اصالت را به تخیل و احساس می دهد- خردگرایی را که شالوده ی مکتب پیشین خود یعنی کلاسیسیسم بود نفی می کند و رئالیسم هم –که اصالت را به واقع گرایی می دهد- تخیل و احساس رومانتیسم را نادیده گرفته و باطل می داند و به این ترتیب تمامی اندیشمندان و نظریه پردازان تاریخ ادبیات جهان یعنی کسانی که زیر پرچم مکتب اصالت شعر و داستان قرار گرفته اند، از آغاز تا به امروز در مرحله ی نخست، اصالت را به شعر و داستان داده و کلمه را در خدمت آن ها و ابزاری برای ساختنشان دانسته اند و در مرحله ی دوم دیدگاه و دنیای ادبی خود را به اندازه ی ساحت یا ساحت هایی از کلمه کوچک کرده و به انکار و مبارزه با دیگر ابعاد و پتانسیل های آن برخاسته اند.

     مثلاً فروغ فرخ زاد در گفتگو با حسن هنرمندی می گوید: «من در شعرم بیشتر از هر چیز دیگر سعی می کنم از زبان استفاده کنم یعنی من چون این نقص را در زبان شعری خودمان احساس می کنم نقصی که می شود اسمش را کمبود کلمات گوناگون نامید. شعر ما مقداری سنت به دنبال دارد. کلماتی دارد که مرتب در شعر دنبال می شود.» هم چنین: «شعر امروز اگر قرار باشد شعر جاندار  و زنده ای باشد باید از این کلمات[1] استفاده کند و آن ها را در خودش به کار بگیرد.» که مصداقی ست از مکتب اصالت شعر و اشاره به این که از نظر باورمندانِ آن، زبان به عنوان وسیله ای در خدمت شعر است.

     در جایی دیگر نیز در مصاحبه اش با ایرج گرگین می گوید: «برای بیان این مسائل به هر حال احتیاج به یک زبان داریم، احتیاج به کلماتی که این مسائل را بیان کنند. ولی من همیشه دیده ام در کارهایی که می شود این ترس برای اشخاص هست که چه طور این کلمات را وارد شعر کنند. فکر می کنند این کلمه ها چون تا به حال توی شعر نیامده بنابراین شاعرانه نیست.»

     اما واقعیت آن است که این ما نیستیم که کلمات را شاعرانه می کنیم بلکه در کلمات به طور بالقوه ابعاد و پتانسیل های شاعرانه ی بسیاری نهفته است که هنوز در متون ادبی کشف و استخراج نشده اند.

     نیما یوشیج هم در نامه ی 49 «حرف های همسایه» می نویسد: «زبان برای شاعر همیشه ناقص است. غنای زبان، رسایی و کمال آن به دست شاعر است و باید آن را بسازد… کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند زیرا کلماتند که مصالح کار او هستند.»

     و متأسفانه این روال تا ظهور مکتب ادبی اصالت کلمه ادامه می یابد که جناب استاد آرش آذرپیک –بنیان گذار و تئوریسین آن- برای اولین بار در تاریخ ادبیات جهان، کلمه را مادرِ شعر و داستان و دیگر ژانرهای ناگفته و نهفته در ادبیات و شعر و داستان را وسیله ای برای رسیدن به کلمه دانسته و اعلام کرده اند. از دیدگاه ایشان در ادبیات، تنها کلمه قائم به ذات است و به هیچ وجه نمی توان وجود مستقلی را خارج از دنیای کلمه برای شعر و داستان متصور شد.

     با ارائه ی این تئوری جهان شمول می توان ادبیات را به دو دیدگاه «پیشاعریانیستی» – مکتب اصالت شعر و داستان- و «عریانیستی» – مکتب اصالت کلمه- تقسیم بندی کرد. بنابراین هر که در دنیای ادبیات، کلمه را هدف و شعر و داستان را وسیله هایی در خدمت آن بداند در دیدگاه عریانیستی  قرار دارد و کلمه گراست و صرف نظر از سبک و مکتبی که در آن فعالیت دارد چنان چه کلمه را هدف و شعر و داستان را – به عنوان پتانسیل هایی از کلمه- وسیله بداند، خواه ناخواه عریان اندیش است و اگر بر اساس تئوری های مکتب اصالت کلمه و ادبیات کلمه گرا قلم بزند یا تئوری جدیدی را کشف کند «عریان نویس» می باشد.

     بد نیست اشاره ای هم به واژه ی «عریانیسم» که به مکتب ادبی اصالت کلمه اطلاق می شود داشته باشیم. البته با توجه به این که «کفر» به معنای پوشاندن حقیقت است و با پذیرفتن این واقعیت که همه ی مکاتب و سبک های پیشاعریانیستی جهان، تنها یک یا چند پتانسیل کلمه را کشف و از آن استفاده کرده اند و بقیه ی قابلیت های آن را پوشانده و به عبارتی دیگر دچار کفر ادبی شده اند، بر همگان آشکار می شود که عریانیسم یعنی استفاده از تمامی ابعاد و پتانسیل های کلمه و عریان کردن همه ی قابلیت های آن که متأسفانه جناب آقای «احمد طالبی نژاد» در نقدی[2] بر کتاب «جنس سوم»[3] می نویسد: «اخیراً کتابی به دستم رسید با عنوان «جنس سوم» که ظاهراً «نخستین کارنامه ی فرزندان دیدگاه عریان» است. دیدگاه عریان! چه عنوان عجیب و غریبی! و چه قرابتی با اروتیسم دارد.»

     بگذریم. اکثر مکاتب ادبی و فلسفی جهان دارای کلیدواژگان خاص خود هستند. مکتب ادبی اصالت کلمه نیز شامل کلیدواژه هایی ست مانند: «شریعت ادبی»، «طریقت ادبی»، «حقیقت ادبی»، «جنسیت ادبی»، «فراشعر»، «فراداستان» و… که لازم است برای فهم بیشتر مطالب نگاهی اجمالی به آن ها داشته باشیم.

     از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، تمام مکاتب گوناگون ادبی با انواع سبک هایشان که با چارچوبه سازی، کلمه را در ژانرهایی که پذیرفته و در آن قلم می زنند محدود کرده اند «شریعت ادبی» محسوب می شوند که هر یک فقط ساحت یا ساحت هایی از دنیای هنری کلمه را کشف کرده و آن را هدف خود قرار داده اند و نقطه ی مشترک همه ی آن ها رسیدن به متنی شاعرانه تر یا داستانی تر است که این نوعی تن دادن به ایستایی و دور شدن از تکامل ادبی و بزرگ ترین ضعف مکتب اصالت شعر و داستان می باشد. حال آن که مکتب ادبی اصالت کلمه با فرارَوی از محدوده ی کوچک شعر و داستان متن را به جایی می رساند که از قید و بند تعاریفی که برای آن ها ارائه شده فراتر رفته و اتحادی بین شعر و داستان برقرار می کند. در این حالت چنان چه شعریت متن بیشتر باشد «فراشعر» و در صورتی که قصویتش بارزتر، «فراداستان» نامیده می شود که دو طریقت ادبی به شمار می آیند و کسی که در این راه قلم می زند از شریعت ادبی فراروی کرده و وارد «طریقت ادبی» شده است. پس طریقت ادبی حرکتی ست آوانگارد که از خود هدف نمی سازد و دچار مطلق گرایی نمی شود و بدون این که ابعاد مختلف کلمه را رد کند همه را از خود دانسته و مقصودش کشف پتانسیل های نهفته و ناگفته ی کلمه و رسیدن به متنی کلمه محور است.

     هنگامی که طریقت های ادبیِ فراشعر و فراداستان به نقطه ای برسند که از شعرمحوری و داستان محوری فراروی کرده باشند که نتوان تشخیص داد فراشعرند یا فراداستان، عریانیتشان بیشتر از سایر متون کلمه گراست و به حقیقت کلمه نزدیک ترند.

     و اما «جنسیت ادبی» یا «اَبَرشریعت ادبی» به ژانرهای شعر و داستان اطلاق می شود که انواع شریعت های ادبی مانند ناتورالیسم، رومانتیسم و… از دل آن به وجود آمده اند. با پذیرفتن این که شعر و داستان دو جنسیت ادبی اند «جنس سومِ» ادبیات و «حقیقت ادبی» چیزی نیست جز خودِ کلمه که اگر ادبیات را در ذهن خود به شکل یک هرم تصور و ترسیم کنیم جایگاهش در رأس آن است. هر گاه قلمی خود را از تمام پیش فرض ها عریان و از جنسیت ها و شریعت های ادبی فراروی کند وارد عرصه ی حقیقت گرایی ادبی شده که این خود آغاز طریقت گرایی ادبی ست برای رسیدن به متن عریان و حقیقت کلمه.

     کتاب های آسمانی ادیان توحیدی شیواترین و باشکوه ترین متون عریانند و والاترین نمونه ی آن ها کلام مقدس قرآن کریم است که از لحاظ ادبی هم پیامش همان اصل بنیادین توحید می باشد و گذشتن از جنگ های هفتاد و دو ملتی سبک های ادبی و شکستن بت های شعریت و قصویت و رسیدن به وحدت کلمه در متن عریان و کلمه محور.

     از دیدگاه عریانیست ها تاریخ ادبیات جهان را می توان به سه دوره تقسیم کرد:

  • عصر حقیقت گرایی آغازین یعنی پیش از ظهور الهه های شعر و داستان که اصالت کلمه در این دوره کاملاً ناآگاهانه بوده.

  • عصر جنسیت گرایی ادبی و ظهور الهه های شعر و داستان و اصالت دادن به آن ها و شکل گیری انواع شریعت های ادبی.

  • عصر اصالت کلمه یا حقیقت گرایی آگاهانه و معرفت مند با پایه گذاری مکتب ادبی اصالت کلمه.

     بنابراین ریشه ی عریانیسم را باید در عصر حقیقت گرایی آغازین جستجو کرد.

     جناب آقای «امیر مرزبان» در برنامه ی «گفتگو با ادبیات» و در مصاحبه ای با جناب استاد آذرپیک که تابستان 88 در رادیو فرهنگ پخش شد چه زیبا و به جا نظرش را بیان می کند: «اصالت کلمه از اصالت درون انسان ناشی می شود. در عین مدرن بودن فکر می کنم یک نگاه سنتی حتا به نوعی باستانی و مذهبی دارد.»

     پرسشی که همواره با آن رو به رو می شویم این است که آیا بین شریعت، طریقت و حقیقت ادبی در دیدگاه اصالت کلمه و اصطلاحات و کلیدواژه های مشابهی که در عرفان به کار می رود ارتباطی وجود دارد؟

     به عنوان مثال نگاهی می کنیم به نقدی که خانم دکتر «روح انگیز کراچی»بر کتاب «بوطیقای عریان»[4] نگاشته اند: «پیش گفتار آقای آذرپیک با این که تصور کرده اند که حرف تازه ای زده اند به نظرم این طور نبود. ایشان با عنوان کردن یک مکتب جدید زنجیری تازه بر پای شعر می بندند. در دنیای معاصر هر عنصر محدود کننده ای مورد قبول نیست به خصوص که با واژه زیاد بازی کرده اند و اصطلاحات مرسوم زبان فارسی را نادیده گرفته اند، مثلاً شریعت ادبی. واژه ی شریعت در زبان مرسوم معنی خاصی را به ذهن متبادر می کند. لزومی ندارد که برای روشی ادبی کلمه ی شریعت به کار برود. راستش من اصلاً با این نام گذاری ها مخالفم و چیزی که برایم اهمیت دارد خودِ شعر است.»

     در پاسخ باید گفت هر مکتب فلسفی، ادبی و هنری شامل کلیدواژه هایی ست که باید با توجه به فضای آن تعریف شود نه خارج از آن. جناب استاد آذرپیک مفاهیم این کلمات را که بار هنری فراوان تری دارند استحاله داده، از آن ها آشنایی زدایی کرده و به نوعی دیگر در ادبیات به کار برده اند. با روشن شدن این قضیه و با نهایت احترام و ارادت به خانم دکتر کراچی در پیرو مطالبی که پیش تر ذکر شد باید اذعان داشت که هدف ایشان از پایه گذاری مکتب ادبی اصالت کلمه نه بستن زنجیر به پای شعر بلکه آزاد کردن ادبیات از قید و بند و محدودیت هاست. در باور جناب استاد آذرپیک حتا خودِ شعر هم زنجیر است و شگفت آن که با این همه آزاداندیشی در ادبیات همواره از سوی اکثریت جامعه ی هنری مورد آزار و اتهام های گوناگون بوده اند.

     دکتر «محمد امین مروتی» در نقدی[5] بر کتاب «جنس سوم» و در خطاب به کلمه گرایان می نویسد: «مطمئنم چنان که خودتان باشید و به دام سنت پرستی مقلدانه و تجددپرستی متظاهرانه گرفتار نشوید قله های مرتفعی از ادراک و فهم هنری را تسخیر خواهید کرد و حرف و حدیث های بسیاری از شما در آینده خواهیم شنید اما بدان شرط که کار خودتان را بکنید. شمع خودتان را روشن بکنید و کاری به آن چه «مافیای ادبی» خوانده اید نداشته باشید.» غافل از این که ما کاری به کسی نداشته فقط به صلح پایدار جهان ادبیات می اندیشیم و تنها به جرم نوآوری و نواندیشی از طرف مافیای ادبی محکوم به توطئه ی سکوت، بایکوت و… می شویم. همان گونه که نیمای بزرگ معتقد بود که هر کس نوآوری می کند باید مقامی نظیر مقام شهادت را نیز بپذیرد.

     و جناب استاد آذرپیک در مقاله ای با عنوان «فرازن، بیانیه ی مستتر کاراکتر هرموتیک»[6] می فرمایند: «اعلام حضور و ظهور دیدگاه ادبی اصالت کلمه و مکتب شناخت شناختیِ آن حقیقتی ست شبیه انقلاب کپرنیکی در شناخت منظومه ی شمسی که آن را زیر فشار مافیاهای ادبی و غیر ادبی چه انکار بکنیم و چه انکار نکنیم باز هم به قول گالیله ی بزرگ این زمین است که به گرد خورشید می چرخد.»

     و چه بسا افرادی که با جناب آقای علی رضا بهرامی- دبیر سرویس فرهنگ هفته نامه ی مثلث، هم عقیده و هم داستان باشند که: «قضاوت بر این سخنان بسیار دشوار است و شاید لازمه ی آن مرور زمان باشد. پس نه در رد و نه در تأیید این گونه فعالیت ها به راحتی و به قطعیت نمی توان سخن گفت. اما آن چه واضح است این که حرکت های نوجویانه هر چند معمولاً تلفاتی به همراه دارند اما در نهایت اگر قرار باشد اتفاق های نویی در عرصه ی فرهنگ و هنر رخ نماید از دل همین تلاش هاست.»[7]

     سخن خود را با بخش هایی از گفته ی جناب دکتر «علی تسلیمی» در مورد مکتب ادبی اصالت کلمه به پایان می رسانم: « ساختار بسياري از انديشه هاي امروزي مخالف خواني است، اما ساختار سخن اصالت كلمه، بيش از آن كه مخالف خواني باشد، موافق خواني با ديگران است، زيرا اين مكتب در پيِ حقايق عرياني است كه در نهاد همة انسانها و صاحبان مكاتب به چشم مي خورد… بيشترين تلاش صاحب نظران این مکتب در سمت و سوي گونه­اي از جهاني شدن و انساني شدن است. چندان مهم نيست كه آن ها تا كنون چه اندازه نام آور يا موفق شده اند، آن چه اهميت دارد اين است كه ايراني ها خود را در يابند و بتوانند نظرية تازه اي را پديد آورند و گاهي از مقام شارح بودنِ نظرية ديگران بيرون آيند. توانايي و شهامت صاحبان و پيروان اين بيانيه را بايد ستود. باشد كه هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.»

—————————————————————

[1] – منظور «کلمات تازه» است.

[2] – نک. ماهنامه ی فرهنگی- هنری «هفت»، شماره ی 32، آبان 85، صفحه ی 4

[3] – آذرپیک، آرش و مهدویان، مهری، انتشارات کرمانشاه، 1384

[4] – آذرپیک، آرش و مهدویان، مهری، انتشارات لینا

[5] – نک. نشریه ی «آوای کرمانشاه»، شماره های 835 و 836، 21 فروردین 85 و 28 فروردین 85

[6] – نک. نقدی بر کتاب «فرازن، بانوی عاشقانه های زمین» اثر بانو «مریم نظریان» در مجله ی «رودکی»، شماره ی پیاپی 111 و 112، اسفند 90 و فروردین 91، صفحه ی 31

[7] – نک. هفته نامه ی «مثلث»، شماره ی 84، 19 تیر 90، صفحه ی 50

نوشته مقاله بانو هنگامه اهورا در روزنامه سراسری اطلاعات اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه

$
0
0

 

c4ea5de3814d6b35819219dd56b3299e

تأیید و تثبیت بیشتر مکتب ادبی اصالت کلمه با چاپ سوم کتاب وزین و مرجع «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» از جناب دکتر علی تسلیمی – نشر اختران- با موضوع بررسی جنبش های ادبی نوین ایران از  سبک نیمایی تا مکتب اصالت کلمه و اختصاص فصل آخر آن به این جنبش جهانشمول ادبی.

 

 

 

متن کامل فصل «مکتب ادبی اصالت کلمه» در کتاب «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» را در ادامه ی مطلب بخوانید:

 

 

 

مكتب ادبي اصالت كلمه

 

 

ايرانيان معمولاً به جاي آفرينش و خلاقيت، در پي آميزش، تركيب و تأليف آثار بوده اند و كمترند كساني كه جسورانه در جايگاه سوژه مي نشينند و كارستان مي كنند. گاهي صداي اين گروه اقليت به جايي نمي رسد، اما حركت آنان به مردم خاور زمين مي­فهماند كه آنان نيز مي توانند بينديشند تا از انفعال بيرون آيند و باور كنند كه خود نيز آفرينش گرند. مردم كُرد مهمترين ايرانياني هستند كه هنر و موسيقي نابي آفريده اند و در ادبيات داستاني بزرگاني دارد كه هنوز اثرگذارند. اميد دارم كه مكتب ادبي كرمانشاه نيز بتواند پرچمدار مانيفيست ادبي و شعري باشد كه مردمش را پرآوازه تر سازد. جوانان صاحب انديشه اي چون آرش آذرپيك، مهري مهدويان، مريم نظريان، هنگامه اهورا و شاعراني كه شعرشان در مجموعة «جنس سوم» (نخستين كارنامة فرزندان ديدگاه عريان) آمده است با پايمردي هاي كنوني و آيندة خود مي توانند هر چه بيشتر نامدار شوند، چرا كه آنان داراي جسارت و ابتكارند، چه در كارهاي نظري و چه در عمل و شاعري.

مكتب ادبي اصالت كلمه (عريانيسم) در كارهاي نظري مانند بسياري از بيانيه ها و نظريه ها داراي كليد واژه هاي ويژة خود است؛ جهاني شدن، جنس سوم، اصالت وجود و كلمه، فراروي، فراشعر و برخي از واژگان عارفانه كه مجموعاً يك دستگاه انديشگاني را پديد آورده اند. مكتب اصالت كلمه به سرپرستي آرش آذرپيك بر اين باور است كه بايد همة مكتب ها را با هم آشتي داد. مكاتب ديگر ادبي حقيقت را تقليل مي دهند، براي نمونه سوررئاليست ها تنها مكتب خود را مي پذيرند و ناتوراليست ها روش خود را مي پسندند. ناتوراليسم روش علمي و دارويني دارد و هر يك از مكاتب بر پاية روشي استوار است، اما مكتب اصالت كلمه جهاني تر و پلوراليستي تر است، كلمه تنها خردِ كلاسيسيسم يا احساس رمانتيسم و يا ذهنيت سوررئاليسم نيست، بلكه شامل همة آنهاست، زيرا «حقيقت عميق شهودي»[1] را در نظر دارد.

اگرچه من به عرفان و واژگانش علاقة چنداني ندارم، اما مي پذيرم كه حقيقت هاي شهودي، چه بسا همگاني و بشري اند و اين همگاني بودن مشكل كلمه را در زبان هاي گوناگون از ميان بر مي دارد (زيرا ممكن است اين شبهه پديد آيد كه همة مردم جهان داراي يك زبان و يك ريشة فرهنگي نيستند). مي دانيم كه ظرفيت ترجمه شدن شعر كمتر از داستان است، اما هنگامي كه از واژگان شهودي و ناخود آگاهانه استفاده شود، ترجمه         پذير و جهاني مي شود. زيرا ناخودآگاهِ انسانها چنانكه يونگ مي گويد، جمعي است و هر چه از اين گونه كلمات و مفاهيم بهره گرفته شود، به فرا زماني و فرا مكاني خواهيم رسيد و بدين گونه، نظر مكتب اصالت كلمه بيشتر تأمين مي شود.

بنابراين مي توان از مكتب هاي رئاليسم، رمانتيسم و مانند آن فراروي نمود، اما بايد به همة آنها احترام گذاشت تا به «صلحي وحدت آفرين»[2] دست يافت. ساختار بسياري از انديشه هاي امروزي مخالف خواني است، اما ساختار سخن اصالت كلمه، بيش از آنكه مخالف خواني باشد، موافق خواني با ديگران است، زيرا اين مكتب در پيِ حقايق عرياني است كه در نهاد همة انسانها و صاحبان مكاتب به چشم مي خورد. از همين رو، نام ديگر مكتب شهودي شان اصل مشترك مكتب ها و نيز شعر و داستان است، انسانِ متكلم نيز نقطة مشترك زن و مرد است. بنابراين جنس سوم انسانيت نام دارد، و همان گونه كه عريانيسم سنتز مكاتب است، واژة جنس سوم نيز نتيجة يافتن هويت هاي مشترك ميان زن و مرد است. جنس سوم در سمت و سوي اصالت كلمه است كه نه تنها همة مكتب ها را با هم جمع مي كند، صاحبان آنها را نيز از زن و مرد با همديگر نزديك مي سازد. كليد واژه هاي ديگر اين بيانيه نيز بدين گونه كليتي سامان يافته را پديد مي آورند.

بيانيه دادن لزوماً بدين معنا نيست كه در عمل همة جنبه هاي اثر متفاوت از آثار ديگران باشد. آن گونه كه پيروان اين بيانيه مي گويند، يك اثر مي تواند از آثار ديگر بهره ببرد، اما به شيوة خاص خود از آنها فراتر رود؛ به زبان ديگر، بي آنكه ديگران را نفي كند به فراروي از آثارشان بپردازد. «غزل ناتمام» آرش آذرپيك با اين كه از كلمات و مفاهيم سپهري وار بهره گرفته است، به خوبي ظرفيت آن را دارد كه در زمرة اشعار مكتب اصالت كلمه باشد. ديدن زيبايي در زاغ و جذامي كاري انساني است و همة مردم جهان ارزش و ظرافت واژگانِ اين شعر و نيز وحدت و يگانگي اشيا را در مي يابند. حتي مي فهمند كه سياهي، زاغ و جذامي نيز نبايد رانده شوند. در اين شعر نه تنها انسان بلكه همة هستي سنتز و جنس سوم است.

راستي گل به نام هم زيباست

آسمان سرخ فام هم زيباست

در سياهي هميشه زشتي نيست

زاغك پشت بام هم زيباست

چشم ها را كه شاعرانه كنيم

چهره ها با جذام هم زيباست

* * *

شعرم اينجا تمام شد، اما

اين غزل ناتمام هم زيباست[3]

 

مهري مهدويان در مجموعه هاي اين بيانيه تلميحات عرفاني و مذهبي فراواني دارد كه همة مذاهب دهكدة جهاني با واژگانش آشنا هستند. اما من شعرهاي نو را بيشتر مي پسندم. اين شعرها گاهي جنبة گفت و گويي، روايي و داستاني با زباني آوانگارد دارند. نمونه اش «پروانة آتشي» است. يكي از مهمترين شعرهاي او كه در «بوطيقاي عريان» و بخشي از آن در مجموعة «بين دو عشق» آمده است.

دختري كه در پي يك عشق آواره، زنداني و شكنجه شده است. اكنون آزاد اما بر سر دو راهي است و نمي داند به كجا برود، زيرا اين دختر كه بايد جنس سوم و مانند يك انسان باشد، جنس دوم و رنجور و ستمديده واقع شده است. گويي همة دختران سرنوشت مشابهي دارند و همگي همسان و همنام پروانة آتشي و ادامة سرنوشت او هستند. آنها حتي از خانه و پدر و مادر رانده مي شوند تا آزرده، سنگ خورده و آواره گردند. آخرين پروانة آتشي چنان زخمي بر مي دارد كه زندان را بر خانه و آزادي آن­چناني ترجيح مي دهد. روايت اين شعر يا فراشعر مانند فراداستان با سيلان ذهن هاي بسيارش اگر چه به آساني خلاصه نمي شود اما درون ماية انساني اش فهميدني است. شعر در جست و جوي بيان واقعيت ها با زبان ها و سبك هاي گوناگون است، تنها از راه رئاليسم، سوررئاليسم و مكتبي خاص در گذشته به گفتن حقايق نمي پردازد، از همة تكنيك ها بهره مي جويد تا حقايق جهاني و بشري را بازگو نمايد. از جملة آنها تركيب صداها و زبان هاي شاعرانه و روايي و گاه ترانه هايي است در ميانة شعر كه بايد گفت از آثار ارزندة شعر معاصر است. بخشي از اين شعر را مي خوانيم[4] :

  • پروانه آتشي!؟

  • كه؟

  • برخيز، انگار بلندگو …!؟

  • مرا خواند؟

- ديگر برو حبس تو تمام است!

- يعني، اينجا نمي شود ماند!؟

□ □

در وا شد و بسته

آه اكنون!

پروانه سر دو راه تنها

يكباره،

تمام آسمان را

بر داغ خودش نشاند و گرياند

يكراه – به سوي خانه

اما

- آنجا پدرش!

- نه!

- مادرش!

- نه!

[اين «نه» كه تمام هستي اش را

با «آريِ» يك غريبه سوزاند]

يك راه به سويِ نقطه اي كور

در شهر سياهپوش

اما

- پروانه هنوز بر دو راهي است!

 

مريم نظريان نيز در مجموعه شعر «فرازن» (1389) شعرهاي جذابي دارد كه با همان شگردهاي فراشعري، روايي و مانند آن به درون مايه هاي انسانيِ ضديت با جنس ديگر بودن زن، گرايش به دهكدة جهاني و جهان وطني رو مي كند. وي در شعر زيباي «كوتوله هاي آويزان» اين گرايش ها را ادامه مي دهد و از همة شعرهاي دوستانش پشتيباني مي كند. براي نمونه، با اينكه از معناگرايي هاي مذهبي و عرفاني سخن مي گويد، از برخي سنت ها در آزار زنان و دختران انتقاد مي كند. زن از مردان، اين كوتوله­هاي لعنتي و مزاحم در رنج است (اما مي خواهد نيمة ديگر خود را پيدا كند). كوتوله­ها نه تنها در عشق بلكه در سياست نيز با جهاني شدنِ انسان در ستيزند. در اين جهان «شب دراز است و قلندر را كشته اند». شاعر پس از بيان ستم هاي اجتماعي به عشق و مركز دنيا باز مي گردد، اما آن را هم «افسانه» و «رؤياي مزخرف آدم ها» قلمداد مي كند.

  • واي چادرم كجاست؟ بيا به مركز دنيا برگرديم / به عشق

  • عشق؟! نه اين افسانه فقط رؤياي مزخرف آدم هاست!

  • چقدر عوض شده اي، حافظه ات كجاست؟!

بهشت سجده گاه ملائك در برابر توست

  • بي خيال، مرداب بهشت نيلوفرهاست! و جزيره هر دو سوي دنيا …

راستي هر دو دست عروسكت اينجاست!

نه ديگر خود خطاي آدم شده اي![5]

 

اين شاعران و شاعران ديگري چون ميترا فرخ روز، هوشنگ موسوي، پريسا حقيقي، ميثم سليمي، وحيد ميره بيگي، سودابه كرمي، زينب نظريان و رحمت غلامي در «جنس سوم» (1384) شعرهاي خواندنيِ كوتاهتري را عرضه كرده اند كه بيش و كم آنها را نيز مي توان بر پاية بيانية مكتب شان قرائت نمود.

شاعران و صاحب نظران اين مكتب، توانسته اند هم بيانية روشن و تازه اي را بيان كنند و هم آنها را در شعرهاي خود پياده نمايند. بيشترين تلاش آنها در سمت و سوي گونه­اي از جهاني شدن و انساني شدن است. چندان مهم نيست كه آنها تاكنون چه اندازه نام آور يا موفق شده اند، آنچه اهميت دارد اين است كه ايراني ها خود را در يابند و بتوانند نظرية تازه اي را پديد آورند و گاهي از مقام شارح بودنِ نظرية ديگران بيرون آيند. توانايي و شهامت صاحبان و پيروان اين بيانيه را بايد ستود. باشد كه هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.

 

[1] – نك. آذرپيك، آرش، دومين بيانية مكتب اصالت كلمه، در «بوطيقاي عريان»، انتشارات لينا: 35

[2] – نك. نظريان، مريم، فرازن (بانوي عاشقانة زمين)، قم، طليعة سبز، 1389 : 10

[3] – آذرپيك، آرش، ليلا زانا (دختر اسطوره هاي سرزمين من)، 1383 : 9

[4] – مهدويان، مهري، بين دو عشق، انتشارات كرمانشاه، 1388 : 2-71 ، مهدويان، مهري، بوطيقاي عريان: 62-70

[5] – بخشي از شعر بلند «كوتوله هاي آويزان» در مجموعة «فرازن» : 58

نوشته اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

نقدی ازجناب استادعبدالعلی دستغیب وشیرین پایداربراصالت کلمه وفرازن

$
0
0

 

نقدی مشترک از جناب استاد عبدالعلی دستغیب و سرکار خانم شیرین پایدار بر مکتب ادبی اصالت کلمه و کتاب «فرازن» نوشته ی بانو مریم مولانا(نظریان) در:

 

خبرگزاری هنر آرتنا

 

DASTGHEIB

n00084761-b

 

درباره ی زنان و باز پس گرداندن حقوق از دست رفته­ ی آن­ ها در این حوالی کمتر مطالب به درد­ خوری می­ نویسند و آن­ چه نوشته می­ شود نیز بیشتر عاطفی و یک جانبه است یا کلیات­ پردازی. به تازگی بانو مریم نظریان، از بانوان شاعر و آگاه معاصر ما کتابی نوشته و چاپ کرده است که متکی به نظریه­ های آقای آرش آذرپیک و نظریه اصالت کلمه است. در این کتاب که «فرازن» (1389) نام دارد، بانو مریم نظریان نظر جامعه ی مردسالار و نظرگاه افراد زن­مدار و تک­ بُعدگرا را درباره ­ی جنس مؤنث رد می­کند و بر حسب رابطه یافتن بی واسطه به اصل بنیادین و جنسیّت متعالی در بالیدن خود به نظر تازه­ ای می­ رسد و به «فرازن».

فرازن همانند فرامرد بشری است که بدون انکار و حتی با عشق و احترام کامل به جنسیّت خود می­ نگرد و دانشورانه و آگاهانه و عاشقانه به سوی حقیقت وجودی خود یعنی انسانیت متعالی حرکت می­ کند. از نظر فرازن، جنسیت مؤلفه­ ای ثانوی­ست که بدون آن نمی­ توان به مؤلفه ­ی اولیه یعنی جنس سوّم یا انسانیت متعالی رسید. فرازن باور دارد تنها در کنار جنسیّت مکمل خود ـ فرامرد ـ می­ تواند به حقیقت وجودی خود برسد. مؤنث بودن فقط نیمی از توان­ های جامعه­ ی بشری را متبلور می ­سازد، هم چنان­ که مذکر بودن نیم دیگر آن را، پس انکار و تحقیر هر جنس در نهایت موجب تکامل نیافتن شایسته ی  جامعه­ ی انسانی خواهد شد و به جنس غالب (مرد) نیز در نهایت ضربه­ ی شدید خواهد زد.

نظریه ­هایی که درباره­ ی زن و مرد تاکنون ارائه شده، حکایت دارد از این­ که:

  1. مرد داناتر، نیرومندتر و باهوش­ تر و حتی زیباتر از زن است، پس حق دارد قیومیت او را به عهده بگیرد و سالار باشد.

  2. زن و مرد هر دو باشندگان طبیعی هستند و بر حسب جنسیّتِ خود وظایفی به عهده دارند که باید به انجام برسانند و مکمل یکدیگر هستند، پس تمایز و تفاوت آن­ ها بر حسب جنسیّت آن­ ها شکل می­گیرد.

  3. زن­ ها به دلیل نیروی حیاتی و داشتن توانایی بارآوری و کودک­ زایی و تدبیر زنانه­­ی خود بر مردها برتری دارند و مزیّت عمده­ ی آن­ ها ایجاد تمدن است. ویل دورانت می­ گوید: آخرین حیوانی را که زن اهلی کرد، مرد بود.

حالا بانو مریم نظریان می­ گوید باید جنسیت را کنار گذاشت و به انسانیّت فکر کرد. زن و مرد هر دو باید در جاده ­ی تکامل یعنی کمال­ یافتگی عرفانی سلوک کنند و قصد برتری­جویی بر یکدیگر را نداشته باشند. اصالت کلمه می­ گوید اصل، انسانِ متعالی است، نه زن یا مرد. نظریه ی بدیعی است ولی خالی از اشکال نیست و دشواری­ های آن از این قرار است:

  • به عوض این­ که ریشه­ ی مردسالاری و بی­ بهره شدن زن از حقوق طبیعی­ اش را در حوزه ­ی علوم انسانی، تاریخ، جامعه­ شناسی بجوید و بیابد و ایجاد تساوی حقوقی آن­ ها را در سیاست و مبارزه­ ی اجتماعی پیدا کند، پای عوامل اخلاقی، انسانیتِ انسان متعالی و عرفان را پیش می­ کشد و حتی نظریه ی فمینیستی را به دلیل طرفداری یک جانبه(؟) از زن رد و انکار می­ کند.

  • باور دارد که مسأله­ ی تمایز جنسی دو جنس مهم نیست، مهم اخلاق و انسانیت است، درحالی­ که یکی از فاکتورهای مهم تمایز زن و مرد جنسیّت آن­ هاست.

  • نظریه­ ی اصالت کلمه مسلّم و محرز می­ دانند در حالی­ که آن­ چه اصالت دارد، نیازهای بشری به ارتباط با یکدیگر است که این نیز معلول زندگانی جمعی بشر و دستگاه بسیار پیشرفته­ ی اعصاب اوست. زبان و کلمه قرارداد است و علایم و نشانه­ هایی برای جمعی و گروهی زیستن.

  • وحدتی که بانوی نویسنده بین زن و مرد در اخلاق و انسانیت و عرفان می­ جوید، به دست­ نیامدنی است. استناد نویسنده به شعر مولوی است: مرد و زن چون یک شوند آن یک تویی… البته مراد مولوی از زن و مرد ظواهر و جهان اعیان و اشیا است. و این وحدتِ ریاضی است (وحدت جمع کل کثیر است). نظریه ی وحدت وجود که آن نیز فرضیه­ ای عرفانی است… در حالی­ که وحدت مرد و زن که هرگز هم کامل نیست بلکه پیوستگی تقریبی است، وحدت ارگانیک است و آن نیز از راه عمل جنسی حاصل می شود. در عمل جنسی نیز هم چنان­ که ویرجینیا وولف در علم­ های بیولوژی و فیزیولوژی نشان می­ دهند، مرد عنصر فعال و زن عنصرپذیر است و این مربوط به نحوه­ ی تکامل زیستی است و ربطی به اخلاق ندارد.

با این همه در کتاب «فرازن»  مریم نظریان ملاحظات زیبا و درخورِ توجهی درباره­ ی روابط زن و مرد اشعار و لطائف دلپذیری درباره ی زندگانی درونی و خانوادگی و اجتماعی امروز آمده است و این­ ها از ذوق سلیم و خلاق این بانوی روان­شناس و شاعر حکایت دارد.

نوشته نقدی ازجناب استادعبدالعلی دستغیب وشیرین پایداربراصالت کلمه وفرازن اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

همکاری مکتب اصالت کلمه با پنجمین جایزه ی ادبی لیراو

$
0
0

 

انعکاس خبر همکاری مکتب ادبی اصالت کلمه با جناب آقای «حمید رضا اکبری شروه» در پنجمین جایزه ی ادبی لیراو در پایگاه های اینترنتی:

 

 

 

      ایسنا                             تی نیوز                           خوز نیوز    

              

 روزنامه ی ایران               سینما آنلاین                    خبر 247    

             

   تیتر اخبار                           قطره                           خبر پو   

           

 

معدن پرس                             نیوهاب                              ولاتم     

          

 پوینده                            تیتر نیوز کرمانشاه                      واضح

 

 

  ساج نیوز                                              آفتاب

 

نوشته همکاری مکتب اصالت کلمه با پنجمین جایزه ی ادبی لیراو اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

گفتگوی خبرنگار آرتنا با آقای حمید رضا اکبری شروه و خانم مریم نظریان(مولانا)

$
0
0

گفتگوی خبرنگار آرتنا با آقای حمید رضا اکبری شروه -مؤسس جایزه ی ادئبی لیراو- و خانم مریم نظریان(مولانا) -دبیر پنجمین دوره ی جایزه ی لیراو- در:

 

خبرگزاری هنر آرتنا

 

 

آرتنا: حمید رضا اکبری شروه گفت: تمام فارسی زبان می توانند در پنجمین دوره این جایزه در هر کجای دنیا که باشند، شرکت کنند. مکان اختتامیه به پیشنهاد دوستان مکتب اصالت کلمه و میزبانی آنان در کرمانشاه می باشد.

به گزارش خبرگزاری هنر «آرتنا»، حمید رضا اکبری شروه در گفتگو با خبرنگار آرتنا با اعلام خبر فوق افزود: در این دوره هیئت اجرایی چون دوره های گذشته از یک سایت ادبی فعال در حوزه فرهنگ و ناشر فعال در حوزه هنر و ادبیات و همچنین از یک چهره ادبی پس از بررسی تجلیل خواهد کرد.
موسس جایزه ادبی لیراو ادامه داد: انتخاب داوران مقدماتی توسط  هئیت اجرایی این دوره در حال بررسی و دبیر پنجمین دوره جایزه سرکار خانم مریم نظریان نیز در حال رایزنی با شاخص ها می باشند.
مریم نظریان دبیر پنجمین دوره این جایزه لیراو نیز بیان داشت: ما بنا داریم در این دوره در کنار موسسین جایزه ادبی خصوصی لیراو افق های روشن ادبیات کرمانشاه را نیز به جهان ادبیات بشناسانیم و برنامه اختتامیه مطلوبی برگزار کنیم.
وی ادامه داد: جایزه ادبی لیراو را بی حاشیه و توانمند در عرصه شناسایی چهره های جدید و جوان به جهان ادبیات در دو حوزه ی شعر و داستان دیده ام. امید وارم بتوانیم میزبان خوبی برای اختتامیه پنجمین دوره این جایزه باشیم.
وی گفت: تا کنون اشعار و داستانهای فراوانی به دبیرخانه رسیده است که پس از انتخاب داوران مقدماتی کار داوری را شروع می کنیم تا به موقع بتوانیم به اختتامیه بپردازیم.
شروه با تشکر از همکاری گروه مکتب اصالت ادبی در ادامه سخنان دبیر جایزه اظهار کرد: کرمانشاه شاخص های ادبی خود را دارد. از دوستانمان در گروه مکتب اصالت ادبی کلمه تشکر ویژه دارم.

وی عنوان داشت: این جایزه با هزینه شخصی و کمک شخصی برخی دوستان تا کنون به ایستگاه پنجم رسیده است.

نوشته گفتگوی خبرنگار آرتنا با آقای حمید رضا اکبری شروه و خانم مریم نظریان(مولانا) اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

گفتگوی خبرگزاری آرتنا با جناب استاد آرش آذرپیک -بنیان گذار مکتب اصالت کلمه-

$
0
0

 

گفتگوی خبرگزاری هنر آرتنا با جناب استاد آرش آذرپیک -بنیان گذار مکتب اصالت کلمه-  و انعکاس آن در پایگاه های اینترنتی: 

 

وستا نیوز          ایران فان        

 

 

 

«آرش آذر پیک» در گفتگو با آرتنا توضیح داد:چرا جایزه ادبی لیراو به کرمانشاه رفت؟

آرتنا: «آرش آذر پیک» گفت: خوشحالم که لیراو توانسته بین تمام جایزه های ادبی برای خودش جایگاهی به یادگار بگذارد.

 

 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری هنر «آرتنا»، “چرا جایزه ادبی لیراو به کرمانشاه رفت؟” سوالی بود که در ذهن خیلی ها علامت سوالی شده بود. به سراغ موسس مکتب اصالت کلمه رفتیم تا جواب این سوال را بیابیم . لذا به سراغ موسس این حرکت جناب آرش آذر پیک رفتیم، ایشان در جواب سوال در ابتدا تعریفی از این مکتب برشمرد و سپس به سوال ما پاسخ داد:
مکتب اصالت کلمه یا به عبارتی دیگر «فلسفه و ادبیات کلمه گرا» که برای نخستین بار در جهان ادبیات پا به عرصه ی وجود نهاده، 12 سال پیش یعنی پنجم امرداد 1382 رسماً در شهر کرمانشاه اعلام حضور کرد. اصالت کلمه مکتبی ست که وارونِ تئوری یا مکتب اصالت شعر و داستان، کلمه را نه وسیله ای در خدمت شعر و داستان بلکه آن را سرچشمه و مادرِ شعر، داستان و دیگر ژانرها و ساحت های نهفته و ناگفته ی ادبیات می داند. این حرکت ادبی، در گروه یا انجمنی خاص محدود نمی شود بلکه بسیارند کسانی که خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر آن هستند و هواداران بی شماری در بین شاعران و داستان نویسان پارسی زبان در سراسر جهان دارد. بنابراین همکاری ما با جایزه ی ادبی لیراو اتفاقی فرخنده است که به چند دلیل انجام شده:
1- جایزه ی لیراو جهانی است و به تمامی پارس زبانان دنیا تعلق دارد.
2- این جایزه مربوط است به شعر آزاد با تمام جریانات و سبک های نوین آن و داستان با همه ی نحله هایش.
3- پنجمین دوره ی لیراو در سال 94 در زادگاه مکتب اصالت کلمه یعنی شهر کرمانشاه برگزار خواهد شد.
4-  لیراو جایزه ای خصوصی و داوری شعر و داستان بر پایه ی سلیقه و نگاه های متفاوت و متنوع است.
5- آثار ارسالی به این مسابقه، وارون بسیاری از جایزه های غیرخصوصی تابع هیچ موضوع از پیش تعیین شده ای نیست.
و اما با توجه به رایزنی های پی در پی با جناب آقای حمید رضا اکبری شروه – مؤسس جایزه ی ادبی لیراو- ، بانو مریم نظریان (مولانا) به عنوان دبیر و بانو هنگامه اهورا به عنوان مسئول روابط عمومی این همایش انتخاب شدند.
برایم جالب بود و حداقل خودم هم قانع شدم که لیراو توانسته بین تمام جایزه های ادبی موجود برای خودش جایگاهی به یادگار بگذارد.

 

این خبر را در خبرگزاری هنر آرتنا بخوانید.

 

نوشته گفتگوی خبرگزاری آرتنا با جناب استاد آرش آذرپیک -بنیان گذار مکتب اصالت کلمه- اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

دانلود رمان «فریاد» به قلم جناب آقای میثم رجبی


گزارش افتتاحیه ی مؤسسه ی فرهنگی – ادبی «قلم سبز مرصاد»

$
0
0

نگاهي به اهداف و تاريخچه ي انجمن ادبي قلم سبز مرصاد، به قلم بانو آسا آرامش – مدير اجرايي انجمن ادبي قلم سبز مرصاد- :

 

برون لفظ ممکن نیست سیر عالم معنا

به عریانی رسیدم تا درون پیرهن گشتم.

«حضرت بيدل دهلوي»

 

به مناسبت افتتاحيه ي مؤسسه ی فرهنگی- ادبي قلم سبز مرصاد در روز سه شنبه 25 فروردين مراسمي در تالار مجتمع فرهنگي- هنري غدير واقع در شهرستان اسلام آباد غرب برگزار گرديد. اين انجمن كه فعاليت خود را از بهمن ماه 85  در دانشگاه پيام نور اسلام آباد غرب به طور نسبتاً رسمي با عنوان «انجمن علمي- ادبي (كارگاه) قلم» زير نظر دانشگاه آغاز كرده بود و طي مدت چهار سال جلسات اين كارگاه با مسئوليت اينجانب -آسا آرامش- و البته با حضور استاد آرش آذرپيك -بنيانگذار مكتب ادبي اصالت كلمه- به عنوان استاد كارگاه قلم و با حضور دوستاني كه امروز منتقدان برتر ايران قلم آن ها را نقد مي زنند – بانوي بزرگوار مكتب ادبي اصالت كلمه خانم نيلوفر مسيح، آقاي زردشت محمدي، آقاي ميثم ميرزاپور و آقاي آريو همتي و… –  برگزار گرديد.

 

با فارغ التحصیل شدن دوستان از دانشگاه از سال 90 تا بهار 93 جلسات این انجمن در کتابخانه ی عمومی ولایت و زیر نظر نهاد کتابخانه ای شهرستان اسلام آباد غرب به فعالیت مستمر خود ادامه داد که نتیجه ی این تلاش متداوم پرورش یافتن قلم های پر بار دوستان دیگر مانند جناب آقای میثم رجبی و سرکار خانم پروین شاهمرادی شد که البته طی این ایام جلسات این کارگاه ادبی باز هم با مسئولیت اینجانب – آسا آرامش- و با حضور جناب آقای زردشت محمدی – مسئول کمیته ی آموزش کارگاه ادبی قلم- برگزار گردید و اكنون پس از مدت ها تلاش بي وقفه ي دوستان، اين انجمن توانست با كسب مجوز رسمي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فعاليت خود را به صورت رسمي آغاز كند. لازم به ذكر است كه در اين جا شماري از اهداف انجمن ادبي قلم سبز مرصاد را بيان كنم:

1-آشنايي با سبك ها و مكتب هاي ادبي

2-آشنايي با مكتب هاي نقد ادبي

3- آشنايي با تكنيك ها و ژانرهاي داستان نويسي

4- آشنايي با جريان هاي نوين شعري

5- آشنايي با فلسفه ي مكتب هاي ادبي

6-آشنايي با قافيه و عروض

و…

البته مي توان مهم ترين هدف و برنامه ی درازمدت این انجمن را معرفي مكتب ادبي اصالت كلمه به عنوان نوين ترين و كامل ترين اتفاق ادبي در تاريخ ادبيات ايران و جهان دانست. اين مكتب همان گونه كه از عنوان آن پيداست با اصالت دادن به كلمه به جنگ هاي زرگري كه از ديرباز تا كنون در سير تاريخي- ادبيِ  ادبيات شاهد آن بوده ايم پايان داده است و مي توان به صراحت آن را آغازي دانست براي رسيدن به تكاملي فرارو و ارتباطي بي واسطه با ادبيات، براي رسيدن به جنس سوم كلمه یعنی حقيقت كلمه. در سيرتاريخي- تكويني ادبيات و بر اساس روابط ديالكتيك هگلي، ما همواره با نوع خاصي از نگرش رو به رو بوده ايم كه به صراحت  مي توان تمام مكاتب و سبک های ادبي پيشين (قبل از ظهور مكتب ادبي اصالت كلمه) را در اين يك دسته جاي داد: تئوري كاهشي- افزايشي.

با نگاهي گذرا به تمام مكاتب ادبي پيش از ادبیات کلمه گرا مي توان ديد كه چگونه بعضي از مكاتب با كشف و برجسته ساختن بعدي از كلمه و كاهش ابعاد كشف شده ي مكاتب پيشين خود، صرفاً در جهت اثبات و علم كردن بعد كشف شده ي خود برآمده اند. به عنوان مثال مكتب رومانتيسم با كاهش دادن خردگراييِ كلاسيست ها – مكتب پيشين- و افزايش دادن و برجسته ساختن بعد كشف کرده ي خود یعنی تخيل و احساس و هم چنين رئاليسم ها با كاهش بعد تخيل و احساسِ رومانتيسم ها – مكتب پيشين- و افزايش و برجسته ساختن بعد واقع گراييِ خود جنبشي نو را به وجود آورده اند.

البته كاهش هرتئوري در تاريخ ادبيات غالباً پس از اشباع آن ژانر خاص صورت مي گيرد و از  دلايل اشباع يك ژانر هم مي توان يكنواختي را در آن نحله دانست كه طبيعتاً دلزدگي جامعه ي هنردوست را به دنبال خواهد داشت. البته تئوري كاهشي- افزايشي در مكاتب آغازين مانند كلاسيسیسم به صورت ناخودآگاه شكل گرفته است  آن گونه كه هنوز مكاتبي همانند رومانتيسم، سمبوليسم و… به وجود نيامده اما به صورت ناخودآگاه  اين پتانسيل هاي كشف نشده در بيانيه هاي آن ها كاهش يافته بودند.

البته شاعر محض يا داستان نويس محض  بودن هم شامل پروسه ي كاهشي- افزايشي مي شود اما شرح آن در اين مجال اندك نمي گنجد بنا بر این دوستداران را به مقاله ي «ادبيات كلمه گرا» ارجاع مي دهم كه آن  هم به قلم اينجانب مي باشد.

اظهر من الشمس است كه مكتب ادبي اصالت كلمه تنها مكتبي است كه فراتر و مبراء از تئوري كاهشي- افزايشي قرار مي گيرد. این مكتب جهانشمول هيچ يك از ابعاد كشف شده ي كلمه در مكاتب پيشين را كاهش و يا بعد خاصي از كلمه را افزايش نمي دهد بلكه با احترام به تمام مكاتب ادبي ايدئولوژي گراي پيش از خود، از تمام كشفيات آن ها در زمينه ي ابعاد كلمه استفاده مي كند و همانند آن ها پتانسيل هاي كلمه را محدود نمي داند زيرا عقيده دارد كه كلمه داراي بي نهايت پتانسيل و بعدهاي كشف نشده است. بر اساس اين ديدگاه هر مكتب ادبي ديگري  كه در آينده تجلي يابد و بعد ديگري را از كلمه كشف كند خواه ناخواه زير مجموعه ي ادبیات کلمه گرا قرار خواهد گرفت.

براي آشنايي بيشتر با اين مكتب بهتر است كه نگاهي به تاريخچه ي نخستين مكتب  ادبي شناخت  شناختي در جهان یعنی مكتب ادبي اصالت كلمه داشته باشيم. جناب استاد آرش آذرپيك – از  پيشگامان غزل نوين ايران و مبتکر ژانر جنجال برانگیز «شعر- واژه» و مدير مسئول مؤسسه ی فرهنگی- ادبي قلم سبز مرصاد – از همان ابتداي كار با راه اندازي نخستين كارگاه های ادبي در غرب كشور از تابستان 82 یعنی «کارگاه ادبی امید» با مسئولیت بانو مریم مولانا و «كارگاه ادبي نيلوفر» با مسئوليت بانو مهري مهدويان رستاخیز ادبی خود را آغاز كردند.

و اكنون خداوند اين توفيق را نصيب ما فرموده است كه مؤسسه ی فرهنگی- ادبي قلم سبز مرصاد را به عنوان نخستين مؤسسه ی رسمي با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راستاي تحقق اهداف مكتب ادبي اصالت كلمه و آموزش علمي- تخصصي ادبيات پايه گذاري كنيم.

در پايان به نمايندگي از موسسه ي فرهنگی- ادبي قلم سبز مرصاد از تمامي دوستان، موافقان، مخالفان و منتقدان ادبيات كلمه گرا دعوت مي کنم كه در جلسات ادبي اين مؤسسه حضور يابند. باشد که در كنار هم براي ارتقای ادبيات خود و شهرمان در هر زبان، مكتب، سبك، نحله، فرم، قالب و… كه قلم مي زنیم كوششي مبتني بر موازين علم و هنر داشته و به يكديگر مدد برسانیم.

اینک سخن خود را با بيتي از خواجه ی اهل راز – حضرت حافظ-  و چند نمونه از آثار فرزندان مکتب ادبی اصالت کلمه به اتمام مي رسانم:

«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند.»

 

غزل ميني مالی از استاد آرش آذرپيك – بنيانگذار مكتب ادبي اصالت كلمه و مدير مسئول مؤسسه ی فرهنگی- ادبی قلم  سبز مرصاد- :

 

«خط چهار»

رقص باران، چهار كفتر شاد

روي آشوب شاخه ي شمشاد

ناگهان چشم شوم  يك سايه

دست او بوي فاجعه مي داد

خط اول، كه تا غريبه رسيد

جست و يك باره دور شد چون باد

خط سوم، غروب سرخش را

باغ هرگز نمي برد از ياد

تا كه خط چهار مجهول است

اين غزل را ادامه بايد داد.

 

 

غزل ميني مالی در مكتب ادبي اصالت كلمه از بانو آسا آرامش – مدير اجرايي مؤسسه ي فرهنگی- ادبی قلم سبز مرصاد- :

 

«عروسك»

پشت ويترين لحظه اي كه ايستاد

چشم در درياي چشمانش نهاد

دكمه هاي سبز چشمش برق زد

داده بود او دل به هر چه باد، باد

 

 

چادرش را خواست تا… يك باره ديد

آسمان در خود زمين را جاي داد

دست آبي چشم در دستش نبود.

 

 

شعر- واژه ای در مكتب ادبي اصالت كلمه از بانو نيلوفر مسيح عضو انجمن ادبي قلم:

 

«مادر»

 

زن

گهواره ی خالي

پنجره

 

 

زن

گهواره ی خالي

ماه

 

 

زن

گهواره ی خالي

آفتاب

 

 

قاب عكس

كودك

پنجره.

 

 

غزل مینی مالی  در مکتب ادبی اصالت کلمه از جناب آقای رحمت غلامی عضو انجمن  ادبی قلم:

 

«سارا»

سارا هميشه زل زده:

                            – بابا عروسك

بابا كه ديده گفت:

                     كو سارا عروسك؟!

سارا پريد و آستينش را كشيد و

چرخيد دور ويترين آن جا عروسك

زل مي زند به دامن آبيش- رقصيد

چشم و لب سارا به ذكر يا عروسك

وقتي خريدم مي برم موشو ببافم

اما عروسك مي شود رؤيا عروسك

اين را خدا رك روي پيشانيش حك كرد

انگار سري داشت سارا با عروسك

- -

-بابا كجا؟

               بايد برم آدم بدا باز

مي خوان بگيرن خونه رو از ما عروسك

پوتين به پاي اسلحه بر دوش جا ماند

در ذهن آبي خيابان ها عروسك

بابا نرفته چشم هايش خيس شد و

خيلي دلش مي خواست يك دنيا عروسك-

با چشم آبي داشت تا چشم انتظار

بابا بماند با عروسك ها عروسك

- -

تق تق تتق تق

                  -كيه؟

                          سارا باز كن ما

از پيش بابا و خدا ده تا عروسك

در باز شد بابا نبود اما به جايش

اسباب بازي هاي در رؤيا عروسك

سارا هميشه زل زده –  در فكر –  اي كاش

جاي عروسك داشت آدم آهني تا

                                                                     

 

 

 

 

نوشته گزارش افتتاحیه ی مؤسسه ی فرهنگی – ادبی «قلم سبز مرصاد» اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

غزلی با عنوان «لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو» سروده ی استاد آرش آذرپیک- اردیبهشت ۸۹

$
0
0

غزلی با عنوان «لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو» سروده ی استاد آرش آذرپیک- اردیبهشت ۸۹

IMG_20150401_133458

 

مستِ مستم عشق من، یا تیغ و رگ یا چشم تو

از خوارج می شوم لا حکم الا چشم تو

اوج فریاد قلندرهاست در میخانه ها

این ادر کأساً و ناولها اَلا یا چشم تو

در کلام الله حافظ آمده که کعبه ای ست

بین عشاق سمرقند و بخارا چشم تو

مزرع شاخ نبات از بوسه باران تو سبز

ای که صد روح القدس مست از مسیحا چشم تو

از بهشت خود سوی ما آمدی باران گرفت

نام دوزخ نیز عشق آباد شد با چشم تو

طاهر عریان به کوه و دشت و دریا رفت و دید

در خودِ برق تماشا نیز حتا چشم تو

تو کجا رازِ مگو هستی که عریان دیده اند

در دل هر ذره ای یک عرش و آن جا چشم تو

دل کنیزی می کند جان هم غلامی می کند

هر دو آزادانه در بندند، مولا چشم تو

بعد صد چله تغزل من رسیدم عاقبت

تا به آن سوی جهانِ نیروانا –چشم تو-

خط نستعلیق چشمان همه کوفی شده ست

خط سوم را نوشته شمس حق با چشم تو

موسوی با کیش خویش و عیسوی با کیش خویش

پیش چشم من ولی عیسا و موسا چشم تو

از طلوع ذوالفقارت یاس و مریم می چکد

لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو

«لن تنالوا البّر حتی تنفقوا» خواندی و من

هر دو دنیا را به آتش می کشم تا چشم تو

کفر یعنی چه؟ که بعد از بوسه، پیش از این غزل

عاشقانه کشت و جان بخشید من را چشم تو.

نوشته غزلی با عنوان «لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو» سروده ی استاد آرش آذرپیک- اردیبهشت ۸۹ اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

درحاشیه نقدی ازاستاد«عبدالعلی دستغیب»و بانو«شیرین پایدار»برمکتب اصالت کلمه

$
0
0

درحاشیه ی نقدی ازجناب استاد«عبدالعلی دستغیب»و بانو«شیرین پایدار»برمکتب ادبی اصالت کلمه به قلم جناب استاد آرش آذرپیک:

 

در: سایت وستا نیوز

 

IMG_20150401_133533

«نیم نگاهی به مکتب اصالت کلمه و دکترین جنس سوم در آن»

 

                … و در آغاز کلمه بود، کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود…

اخیراً نقدی مشترک به دستم رسید از استاد مسلط و مسلم نقد ایران زمین، حضرت استاد عبدالعلی دستغیب و بانوی فرهیخته سرکار خانم شیرین پایدار که باعث شد بنابر پیشنهاد، در حاشیه­ ی آن چند خطی بنویسم.

نقد مذکور حاصل نگاه مشترک این عزیزان گران­سنگ به کتاب وزین و ارزشمند «فرازن، بانوی عاشقانه­ های زمین» از عریانیست توانا، بانو مریم نظریان(مولانا) است که با عنایت به این­ که مریم بانو تمامیت این کتاب را بر اساس فلسفه و ادبیات کلمه­ گرا نگاشته، این جانب به عنوان پایه­ گذار جنبش اصالت کلمه لازم دیدم گفتگویی کوتاه با دیالوگ های نوشته شده در نقد جناب استاد دستغیب و بانو پایدار داشته باشم.

در آغاز باید اعتراف کرد که اگر نقد مذکور بر مکتب اصالت کلمه و نظریه ی جنس سوم در آن، آن چنان ­که بایسته و شایسته است درک نشده فقط و فقط یک دلیل داشته و آن این ­که در کتاب­ هایی که تاکنون از طرف این دیدگاه منتشر شده هنوزاهنوز شرح و بسط کامل و جامع و توضیحات کافی و وافی در این مورد داده نشده است که از این بابت از عزیزانِ منتقدمان پوزش می­ خواهم و امیدوارم در آینده ی بسیار نزدیک در کتب و مقالات مختلف این کاستی­ ها جبران شود.

…و اما بعد، با توجه به علم امروز از دیدگاه مکتب اصالت کلمه، زبان مادریِ انسان همانند دیگر موجودات هستی، زبان تشعشعی و ارتعاشی بوده است.

زبان تشعشعی که زبان مشترک و اصلی تمام هستی­مندها در جهان چهاربُعدی است اگرچه موجب ارتباط و هم­ هستی شدنِ موجودات گوناگون کره ی زمین با یکدیگر شده و توانسته فراشدِ تکامل و دگرگونش زیستی آن ها را فراهم آورد اما دارای ویژگی هایی­ ست که به برخی از مهم ترین آن ها اشاره می­ شود:

  1. زبان تشعشعی فقط باعث دست یافتن به قدرت آگاهی در موجودات مختلف می­ شود.

  2. این آگاهی در هر گونه ­ی خاص، کاملاً ایستا، یک­دست، همسان، هم­گون و غیر قابل تغییر و تکامل است.

  3. این آگاهی در تمام گونه­ های آن، به هیچ ­وجه دارای قدرت تصرف در هستی و آفرینش­گری خلاقانه نیست.

  4. این آگاهی از لحظه­ ی زایش تا میرش در یک موجود به صورت غریزی و جبرآمیز وجود دارد و باعث تکامل آن موجود نمی­ شود.

…و اما انسان، بشر هنوزاهنوز نمی­ داند از کیْ و چگونه صاحب یک زبان منحصربه­ فرد شد که این زبانِ ویژه توانست حتی زبان مادری او یعنی زبان تشعشعی اش را به حاشیه براند و تحت سیطره­ ی کامل خود درآورد. این زبان خاص چیزی نبود جز زبان کلمه ­محور که باعث شد انسانیت انسان به اشکال گوناگون شکل بگیرد، به گونه­ ای که آدمی توانست زندگی گَله­ وار را پشت سر بگذارد و بزرگ­ ترین شباهت انسان­ ها با هم، اصل تفاوت در میان این گونه ی بی­ مانند در هستی بشود.

این زبان ویژگی هایی دارد مانند:

  1. زبان کلمه­ محور از بدو تولد به صورت بالفعل در انسان وجود ندارد و حتماً باید این موجود اجتماعی در ارتباط با دیگر هم نوعان خود شکلی یا اشکالی از آن را فرا بگیرد.

  2. زبان کلمه­ محور به علت موهبت و خصیصه­­­ ی بسیار بنیادین و اساسیِ «خودساخته بودن» و «قراردادی بودن» ـ البته نه به صورت همه­ جانبه در جوهره­ ی معنایی بلکه غالباً در جوهره­ های گفتاری و نوشتاری باعث به وجود آمدن اصل مهم و حیاتی «آگاهی از آگاهی» در انسان شده است .

  3. اصل آگاهی از آگاهی که از بطن موهبت و ویژگی اصیلِ خودساخته و قراردادی بودن زبان کلمه­ محور برخاسته است ـ که شوربختانه بسیاری به سبب ناآگاهی، آن را دلیل ضعف، تحقیر و سطحی بودن زبان کلمه­ محور پنداشته­ اندـ باعث شده که انسان به یک موجود آزاد، خلاق و مدام در حال تغییر و تکوین مبدل شود که دارای قدرت چیرگی، خلق و تصرف در هستی و ساختن ماهیت خود و جهان شده است.

در هر صورت این نیم­ نگاهی بود بر یکی از فرازهای فلسفی اصالت کلمه که حاصل دیالوگی ست با مقاله­ ی مذکور آن­ جا که به قلم عزیزان منتقد نگاشته شده است. بانو نظریان در کتاب فرازن «نظریه­ ی اصالت کلمه را مسلم و محرز می­ دانند در حالی­ که آن­ چه اصالت دارد نیازهای بشری و ارتباط با یکدیگر است و این نیز معلول زندگانی جمعیِ بشر و دستگاه بسیار پیشرفته­ ی اعصاب اوست، زبان و کلمه قرارداد است و علایم و نشانه­ هایی برای جمعی و گروهی زیستن.»

به هر روی، دکترین جنس سوم و جنبش پسافمنیستی آن، که در لوای نگاه هستی­ شناسانه­ ی مکتب اصالت کلمه ـ که همان گونه که روشن شد به هیچ­ وجه صرفاً یک نگاه زیر بیرق پارادایم های عرفانی یا ایده ­آلیستی نیست ـ مطرح شده است، بلکه برعکس حرکت­ های گوناگون فمنیستی که در ذات خود فاقد نگاه هستی­ شناسانه هستند، نظریه­ ی جنس سوم با نقد فلسفی و دانشورانه و هستی­ شناختیِ تمام نگاه­ های تعصب­ آمیز ماکیستی – مردسالارانه- در متن تاریخ در همه­ ی دستاوردهای بشری و نقد همزمان و توأمان موج­ های چهارگانه ی فمنیستی، دیدگاه اصیل و در عین حال آوانگارد خود را به جهان انسانی پیشکش کرده است.

با تدقیق و تحقیق در زوایای جنس سوم و بسط و گسترش آن، به این دستامد می­ رسیم که این اصل در مکتب اصالت کلمه نظریه­ ای ست که در همه ­ی علوم از جمله فلسفه و ادبیات قائل به این است که باید به جنگ بی­ سرانجامِ جنسیت­ های قالب شده و دوگانه­ های ـ در رو بنا ـ  متضادِ مطلق و نسبی، شعر و داستان، زن و مرد و… پایان داد تا به حقیقت زیر بنایی، ریشه­ گاه و سرمنشأ اصلی آن­ ها دست یافت که در شعر و داستان این سرچشمه ­ی پویا، پایا و زایا در ژانرهای «فراشعر» و «فراداستان» می ­باشد، با حرکت به سوی وجود بی ­پایان کلمه و به منصه­ ی ظهور رسانیدن تمام پتانسیل­های بالفعل و بالقوه­ ی آن بنابر استعداد و خورند و پسند و زمینه و زمانه­­ ی قرار گرفتن یک نویسنده ی عریانیست. و همانند ادبیات، در نگاه به زن و مرد نیز اصل، رسیدن و اصالت دادن به «وجود بی­ پایان انسان» با فرارَوی از تمام تعاریف خود، خانواده، سنت، فرهنگ و جامعه از زنانگی و مردانگی در چارچوبه­­ ی باز و کرانه­ ناپذیر فرازن و فرامرد برای تحقق و محور قرار گرفتنِ جنس سوم است؛ و وارون چیزی که در مقاله­ ی ارزشمند استاد دستغیب بزرگ و بانو پایدار بزرگوار آمده، به هیچ­ وجه و باز هم تاکید می­کنم به هیچ­ وجه یک پسافمنیست کلمه­ گرا اعتقاد ندارد که باید جنسیت را کنار گذاشت تا به انسانیت فکر کرد زیرا در دکترین جنس سوم، زن و مرد همانند دو بال برای رسیدن به چکاد جنس سومِ انسانیت، مکمل و لازم و ملزوم همند، با تمام دستاوردها و ماهیت ­های زنانه و مردانه­ شان که به منزله­ ی پتانسیل­ های این پرواز متعالی هستند.

جنس سوم می­گوید تمام تفاوت ­ها، تمایزات و شاکله ­های ویژه­ ی جنسیت ­های زنانه و مردانه همه و همه ساخته و پرداخته ­ی شعور کلمه­محور انسانند و دستامد بازی­ های زبانی او در بستر رخدادها و زمینه­ های تاریخی و جامعه­ شناختی، و چون همه­ ی این ها قراردادهایی ثانویه هستند که از دل قراردادی اولیه به نام کلمه به وجود آمده­ اند، به قول معروف هیچ­ کدام وحی منزل و انکارناپذیر و اصل غیر قابل تغییر واقعیت نیستند و می­ توان با نقد سازنده و فرارَوی هوشمندانه از تمام چارچوبه­های به ظاهر خلل­ ناپذیر آن­ ها با توجه به ریشه­ گاه یعنی اصلِ وحدت­ آفرینِ «جوهری – ماهیتی» جنس سوم بشریت، در مسیر شدن­های تکامل­گرایانه حرکت کرد.

زیرا همان­گونه که زن و مرد از نگره­ ی فیزیکی، جنسی و جسمی نیازمند و مکمل بی­ چون و چرای هم هستند از لحاظ ماهیتی، فکری و اجتماعی نیز به سان دو بالِ مکمل باعث خودافزایی، دیگرافزایی و در یک کلام، هم­افزایی در حوزه­ های گوناگون علوم انسانی یعنی تاریخ، فلسفه، عرفان، جامعه­ شناسی، روان­ شناسی، ادبیات، هنر و… بشوند و این مهم هیچ­ گاه ممکن نخواهد شد مگر با نقد جنس سوم­ گرایانه ­­ی تمام پارادایم­ های فلسفی، جامعه­ شناسی،­ ادبی­، عرفانی… و حتی علوم تجربی که شوربختانه در متنیت متن آن­ ها گاه و بی­ گاه از ریشه­ گاه، شاهد غلبه­ ی عریان و پنهان نگاه­های ماکیستی بوده­ ایم و هستیم و این نقد و به چالش کشیدن را دکترین جنس سوم به آن­ جا می کشاند که ایمان دارد سر منشأ اصلی و اساسی دیدگاه­ های مردسالارانه در بستر زبان­ های مختلف در دستور زبان و جنسیت­ گرا شدن کلمات است که می­ توانند به تدریج با نگاه جنس سومی نقد، پالایش و اصلاح گردند.

بر همین پایه، جنس سوم­ گرایانِ مکتب اصالت کلمه با بسیاری از دستاوردهای انسانی و طبیعی جنبش­ های فمنیستی مانند آزادی حق رأی، حضور فعالانه در اجتماع، فرهنگ، هنر، سیاست و… نه تنها مخالف نیستند بلکه کاملاً آن­ ها را تأیید می­ کنند اما با بسیاری از افراط و تفریط ­ها به ویژه در موج ­های سوم و چهارم فمینیسم که خواهان استقلال کامل زن از مرد حتی از لحاظ جنسی می­ باشند صددرصد مخالف است و با عنایت به جنس سوم، آن­ ها را انسانی، اصیل و طبیعی نمی­ دانند. زیرا بنا بر اصل «ارتباط بی­ واسطه» در مکتب اصالت کلمه، جنبش ­های فمنیستی که در آغاز، وسیله­ هایی حق­گرا و ارزشمند بودند برای دفاع از انسانیت انسان در برابر نگاه غالب ماکیستی جامعه و تاریخ، متأسفانه به تدریج، خود مبدل به واسطه­ هایی دیوارمانند شده­ اند در دست جامعه­ ی سرمایه ­داری که به جنسیتِ زن و جسم او نیز همانند یک کالا نگاه می­ کند که زن صاحب آن شئ است و در بازار پر زرق و برقِ امروز به سان هر کالای دیگر می­ تواند به بهترین قیمت خرید و فروش شود.

در باب وحدت زن و مرد که در مقاله­ ی مذکور بر آن نقد وارد شده شایسته است که اشاره شود زن و مرد در آغاز زایش و زندگی به صورت ناآگاهانه و معرفت نایافته در جنس سوم بودن یعنی انسان بودن، وحدت کامل دارند اما به تدریج با توجه به فرم­ های ذهنی و ایدئولوژیک از طرف خانواده، جامعه و… این وحدت اصیل کم­ کم کم­ تر و کم­ تر می­ شود و اصلی که باعث عمل جنسی بین زن و مرد می­ شود نیز از لحاظ فیزیکی ریشه در جاذبه­ ی همین وحدت غیر قابل انکار دارد.

و همان­ گونه که این تفاوت­ های فاصله­ خیز، خودپرستانه و تمامیت­ خواهانه ـ که البته تفاوت اگر بر بستر گفتگو، درک و صلح درونی و بیرونی باشد کاملاً خیر و صدای خداست ـ چون بر موجاموج تاریخ اندک­ اندک صورت گرفته است، رسیدن به جنس سوم در همه­ چیز نیز به یک باره و ناگهانی صورت نمی­ گیرد و نمی ­توان راه صد قرنه را یک شبه طی کرد، بلکه بنا بر اصل مهم «آگاهی از آگاهی»، یک جنس سوم­ گرا بایستی پله­ پله به سوی این مقصود حرکت کند و هرگام «فرارَوی» در این شاهراه به تعبیر شیخ اشراق یک مرحله فرارفتن از مغرب اصغر به سوی مشرق اکبر است.

سپاسمند: آرش آذرپیک

۰۴/۱۱/۹۳

نوشته درحاشیه نقدی ازاستاد«عبدالعلی دستغیب»و بانو«شیرین پایدار»برمکتب اصالت کلمه اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

سبک«واژانه»در مکتب ادبی اصالت کلمه ازجناب آقای زرتشت محمدی در روزنامه ایران

$
0
0

سبک «واژانه» در مکتب ادبی اصالت کلمه و«آشنایی زدایی از دستور زبان» به قلم جناب آقای زرتشت محمدی در روزنامه ی ایران  شماره ی ۵۹۹۹، چهارشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۴ و در پایگاه های اینترنتی:

  مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی         نیوهاب          مگیران

zartosht6

 

 

جناب آقای آرش آذرپیک – بنیان‌گذار مکتب ادبی اصالت کلمه در سال ۱۳۷۷ با خود می‌اندیشید: «آیا کلمه بدون ساختار دستور زبان می‌تواند مفهوم و ادبیت ارائه دهد؟» تا آن زمان همه‌ی آثار ادبی در ساختار دستور زبان خلق می‌شدند و حتا شیوه­ ی فورگراندینگ در دیدگاه فرمالیست‌ها نیز با حفظ ساختار کلی دستور زبان آن را می‌شکست. آقای آذرپیک شروع به نوشتن یک اثر به منظور آزمایش آفرینندگی کلمه فراتر از دستور زبان پرداخت و با خلق اثر:

«آفتاب

باران

برکه

دو قو

آفتاب

آفتاب

برهوت

دو فسیل»

که در سال ۱۳۷۷ چاپ شد و مورد توجه اهالی ادبیات قرارگرفت، ژانر واژانه آفرینش یافت. در آن زمان یک نوع تفکر مینی‌مالیستی یعنی ایجاز و «کم هم زیاد است» در ذهن و زبان جناب آرش آذرپیک بود که منجر به خلق ژانر غزل مینی‌مال در شعر کلاسیک و ژانر واژانه در ادبیات آزاد شد.

یک واژانه‌ی ناب ادبی، حاصل مراقبه‌ی شناور است یعنی با فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه شکل می‌گیرد.

در واژانه دو نوع آشنایی‌زدایی اتفاق می‌افتد: ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی و ساختارشکنی از لحاظ فرم بیرونی.

واژانه به لحاظ ساختار بیرونی دستور زبان را بر می‌دارد. از این نظر واژانه برون‌رفت کلمه از بحران استبدادی دستور زبان است (چه روابط جانشینی– همنشینی فردینان دوسوسور و چه مکتب گشتاری-زایشی نوام چامسکی با روابط زیرساختی-روساختی) یعنی کلمه، پیشاپیش نه فاعل است، نه مفعول است، نه فعل، نه حرف اضافه، نه قید و متمم و… و هرآن چه در متن می‌آید حتی یک نقطه یا علامت کلمه می‌باشد.

واژانه، آشنایی‌زدایی از محتوای درونی:

هدف واژانه در ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی، آشنایی‌زدایی از شعر و قالب‌های شعری و داستان و قالب‌های داستانی است که از این لحاظ این ژانر می‌تواند هایکو، طرح، شعرحرکت، شعرحجم، شطحیات و حتی رباعی و داستان کوتاه و داستان مینی‌مال و… را شامل شود.

در ساختار دستور زبانی، کلمه در قالب «نقش» قرار گرفته و در آن نقش محدود می‌شود مانند فعل ماضی استمراری، فعل ثلاثی مزید، گذشته‌ی کامل استمراری. حال آن که در واژانه کلمه آزاد بوده و در هیچ نقشی محدود نیست. به عبارتی کلمه در تجرد کامل است و تنها از طریق ارتباط معنوی ارگانیک و معانی مکشوف و نامکشوف خویش متن را که کل فراتر از هم‌افزایی واژگان می‌باشد خلق می‌کند و در این جا کلمه به معنای واقعی کلمه است.

واژانه، آشنایی‌زدایی از دستور زبان:

آقای آرش آذرپیک بیان می‌کنند که واژانه به دو طریق خلق می‌شود:

شیوه­ ی فرا دستوری و شیوه­ ی غیر دستوری. در ریختمان فرادستوری، کلمه بدون توجه به تعاریف دستوری در هر زبانی در متن حضور می‌یابد اما پس از خوانش بنا بر پیش‌فرض‌های ذهنِ دستورزده‌ی انسان می‌تواند برخی از نگاه‌ها و عناوین دستوری را به خود بگیرد، هر چند به هیچ وجه مانند حرکت واژگان در بستر دستور زبان باعث سلب قائمیت مدنی و خدشه وارد کردن به حرکت وجودگرایانه‌ی کلمه در متن نمی‌شود. بنا بر حضور فرادستوری کلمه در واژانه، ترجمه‌ی آن در هر زبانی می‌تواند بدون کم و زیاد و جابه‌جایی یا تغییر یا هر چیزی که باعث خدشه وارد کردن بر اثر ادبی شود صورت گیرد و اگر هم ترجمه شود متن مانند زبان مادری دست نخورده باقی می‌ماند. بنابراین فراتر از تمام دستور زبان‌های مختلف عمل می‌کند. نمونه‌ی واژانه‌ی فرادستوری از بانو مهری مهدویان:

«- تابعیت؟               – تمام زمین!

– دین؟                   – تمام خدا!

– زبان؟                              – سکوت!

– مقصد؟                  – فتح بهشت!»

در روش غیر دستوری خلق واژانه، واژه در قید تعاریف دستوری نیست. به عبارتی ساختار و جریانش صددرصد غیر دستوری می‌باشد. این سبک البته به معنای تضاد با دستور زبان نیست و قابلیت‌های دستور زبانی را در اثر ادبی نفی نمی‌کند بلکه آن قابلیت ادبی کلمه را که در دستور زبان مستور می‌ماند عریان می‌سازد. نمونه‌ی غیر دستوری کار «آفتاب / آفتاب/ برکه / دو قو…» از جناب آرش آذرپیک می‌باشد که در ابتدای این نوشتار آمده است.

از نظر این قلم موارد زیر می‌تواند در شرح و بسط یک واژانه به مخاطبان این اثر کمک کند:

۱-  واژگان گاه نقش فرض و نتیجه را در بر دارند به عنوان مثال در اثر کیمیاگر از بانو مریم نظریان:

«خدا

باد- آتش – آب – خاک

خدا

خدا

باد                آتش

شیطان

خدا

آب               خاک

انسان

خدا

شیطان

انسان»

واژه‌ها و تصویر کلی‌ای که ساخته شده در قسمت‌های اول، دوم و سوم نقش فرض را دارد و واژه‌ها و تصویر کلی‌ای که در قسمت پایانی آمده، نتیجه متن را می‌سازند. گاهی هم نتیجه در عنوان واژانه می‌آید.

۲-  حرکت در واژانه می‌تواند به روش‌های زیر ایجاد شود:

الف) حرکت از جزء به کل یا حرکت استقرایی

ب) حرکت از کل به جزء یا حرکت قیاسی

ج) حرکت بر اساس دیالکتیک هگلی

د) حرکت و استحاله

و) حرکت، حجم و جهش.

۳-  ساخت یک واژانه می‌تواند مبتنی بر کشف روابط طبیعی کلمات یا مشابهت، تمثیل، قیاس، استعاره، مجاز و… باشد.

در پایان خاطرنشان می‌کنم بانو مریم نظریان در کتاب فرازن، بانوی عاشقانه‌های زمین تعجب‌برانگیز است که نگاشته: «بنده در سال‌های ۷۷ تا ۸۰ در نشریات محلی آثاری با این سبک نوشتار به صورت مستقل با عنوان عریانک‌ها از جناب آقای آرش آذرپیک دیده بودم که بعدها متوجه شدم در راستای دکترین ایشان یعنی مکتب اصالت کلمه است (به ویژه در کتابچه‌های گل صد برگ) تصمیم به تئوریزه کردن این ژانر گرفتم.»

این در حالی است که تمام بیانیه‌ها و مقالات درباره‌ی ژانر واژانه با اجازه‌ی جناب آرش آذرپیک بوده و مفهوم تمام آن مطالب مستقیم یا غیرمستقیم از توضیحات ایشان در کارگاه‌های ادبی اصالت کلمه به همه‌ی شاگردانشان بوده است و عجیب است که خانم نظریان می‌گوید که از آقای آذرپیک دیده بودم! و البته چند سال پیش از کتاب ارزشمند فرازن در کتاب ارجمند جنس سوم هم درباره‌ی آن صحبت شده بود. مطلب دیگر این که شعر-واژه فرمی از واژانه است که در آن کلمات در تجرد آزاد ساختار دستور زبانی به آفرینش متنی شعری با مراقبه‌ی شناور در راستای حرکت به سوی فراشعرکلمه‌گرا اتفاق می‌افتد در حالی که این ژانر تحت عنوان واژانه است. حال آن که خانم‌ها مهری مهدویان و مریم نظریان در نوشتارهای خود تنها به بیان شعر-واژه پرداخته‌اند و در این راستا به علت ناآشنایی با واژانه، شعر-واژه را ژانر اعلام کرده‌اند.

خانم مریم نظریان می‌نویسد: «اگرچه اصول اولیه‌ی این ژانر «شعر-واژه» توسط جناب آقای آذرپیک ارائه گشته، اما تمام تئوری‌های موجود در این بیانیه که به قصد تشریح و تکمیل این ژانر ارائه گشته، تئوری‌هایی مستقل و نویافته به قلم اینجانب (نظریان) می‌باشند.»

هدف نگارنده در این جا این است که آیا آن چه که خانم نظریان مطرح کرده واقعا گفته‌های جناب آرش آذرپیک نیست و مستقل از ایشان است؟ و دوم این که آیا به نگاه دیگری در واژانه رسیده‌اند که اطلاق تئوری‌ و بیانیه بر آن از لحاظ آکادمیک صحیح باشد؟

عبارات زیر که توسط بانو نظریان در فرازن به نگارش رسیده مستقلاً و پیش از نوشتار خانم نظریان توسط جناب آذرپیک در کارگاه‌ها، انجمن‌ها و محافل ادبی بارهای بار بیان شده و نه تنها یادداشت‌های حاضران در جلسه گویای این امر است بلکه حتی کسانی‌که در اصالت کلمه قلم نزده‌اند نیز گواه این امرند.  البته همان‌طور که اشاره شد بانو نظریان هم از انصاف خارج نشده‌‌ و گفته‌اند که ابتکار و اصول اولیه‌ی این ژانر از جناب آذرپیک است و بیانیه‌ی من به قصد تکوین و تشریح آن نوشته شده است.

حال برخی از این اصول اولیه که توسط جناب آذرپیک ارائه شده‌اند عبارتند از:

  • عناصر شعر-واژه از هنجارمنشی و جبرتوالی ساختار فراروی می‌کند. ۲- واژگان در این ژانر از توالی هم‌نشینی سوسوری و توالی ساختار چامسکی پیروی نمی‌کنند. ۳- ارتباط ارگانیک و غیردستوری واژگان با کلمات نه حاصل جریان سیال ذهن است و نه حاصل مراقبه‌ی ایستا و کوشش محض، بلکه حاصل مراقبه‌ی شناورست یعنی فراروی هوشمندانه از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم و ضمیر متعالی آن ها. ۴- این نخستین ژانری است که در صورت ترجمه در زبان مهمان هویت و ماهیت خود را کاملاً حفظ می‌کند. ۵- توانایی واژگان در خلق سپیدی‌های متن خارج از ساختار دستور زبان سوای موارد فوق که البته همگی در نوشتار خانم مهری مهدویان هم دیده می‌شوند و حتی دیگر عریان‌نویسان.

محور گفته‌های به اصطلاح «مستقل و نویافته‌ی» خانم نظریان بر دو اصل است که ایشان مطرح کرده و من هم این دو را نقد می‌کنم: الف) واژگان کنشگر و کنشگیر. ب) مقوله‌ی تهی.

الف) واژگان کنشگر و کنشگیر:

خانم نظریان این واژگان را که مقولاتی در زبان‌شناسی در تحلیل ساختار نحوی و نقش‌های معنایی واژگانند اقتباس کرده‌اند با این تفاوت که یا آن‌ها را درست درک نکرده‌اند یا خواسته‌اند غیر مستقیم از آن‌ها استفاده کنند. در زبان‌شناسی، کنشگر به گروه اسمی‌ای گفته می‌شود که عملی را انجام می‌دهد و کنش‌پذیر یا موضوع، موجود یا چیزی است که در عمل دخیل است یا تحت تأثیر عمل واقع می‌شود (بررسی زبان جورج یول ترجمه‌ی علی بهرامی). البته این‌ها در ساختار نحوی است نه در واژانه که از توالی ساختار زبانی آشنایی‌زدایی می‌کند!

خانم نظریان دیگر نقش‌های واژه را در نظر نمی‌گیرد. در زبان‌شناسی، واژگان گاه نقش مبدأ و مقصد دارند، گاه نقش جایگاه، گاه ساکنند، گاه کنش‌پذیر و… اما ایشان همه‌ی پتانسیل‌های واژه را محدود به کنش و همه‌ی نقش‌های واژه را محدود به کنشگر و کنشگیر می‌کند. وقتی به حرکت قائلیم پس به مبدأ و مقصد هم قائلیم. وقتی می‌گوییم «او مجله را به گئورگ قرض داد» او کنشگر است و گئورگ مقصد است. (بررسی زبان جورج یول ترجمه‌ی علی بهرامی).

ایشان می‌نویسد واژگان کنشگر با تأثیر بر واژگان کنشگیر ایجاد تغییر و حرکت می‌کنند به نحوی که ما در شعر-واژه با هیچ‌گونه جهش – منظور خانم نظریان جهش درحرکت است- مواجه نمی‌شویم! روشن‌ است این نوع حرکت همان بحث حرکت و استحاله‌ی عناصر شعری در شعر حرکت ابوالفضل پاشاست! نه تئوری‌ای جدید. برای نمونه حرکت و استحاله را در این کار خانم نظریان می‌توان دید:

«پسر            نی لبک

دختر             سطل آب

ماه               رودخانه

دختر             پسر

ماه               سطل آب

نی لبک          رودخانه»

اما در خصوص جهش که ایشان می‎گوید نمی‎تواند در واژانه باشد، با توجه به آشنایی‌زدایی از لحاظ درونی یعنی آشنایی‌زدایی از شعر و ژانرهای شعری مثل طرح، هایکو، شعر حرکت، شعر حجم و حتی رباعی، کاریکلماتور، شطحیات و… و داستان و ژانرهای داستانی مثل داستان مینی‌مال و… اتفاقاً و کاملاً می‌تواند باشد و رخ دهد!

ب) مقوله‌ی تهی: مقوله‌ی تهی اصطلاحی در زبان‌شناسی در خصوص ساختار نحوی‌ست و همان طور که گفته شد واژانه ساختار دستور زبانی را آشنایی‌زدایی می‌کند. مقوله‌ی تهی، گروه اسمی‌ای است که هیچ محتوای واجی در روساخت نحوی ندارد. بنابراین معنایی در واژانه ندارد! اما اگر ایشان منظورشان لایه‌های مفهومی است که نگاشته نشده اما از متن واژانه فهمیده می‌شود یعنی سپیدنویسی در واژانه، باید بگویم بسیار پیش‌تر از این نوشتار توسط جناب آذرپیک بیان شده و حتی در کتاب جنس سوم در بیانیه‌ی خانم مهری مهدویان هم آمده است! هم‌چنین اگر منظور ایشان این بوده که گروهی از واژگان مانند واژگانی که اسمند پتانسیل و عمق بیشتری در واژانه می‌توانند ایجاد کنند در قیاس با «حروف» یا «افعال» این نیز در کلاس‌های جناب آذرپیک و بسیار پیش‌تر از نوشتار خانم‌ها نظریان و مهدویان، توضیح داده شده است.

مورد دیگر جملاتی در نوشتار خانم نظریان است که معلوم می‌کند ایشان واژانه را به صورت جزئی درک کرده‌اند نه کامل. ایشان می‌نویسد:

۱- عبارت «… این‌گونه است که با تقسیم کار بین واژگان فی‌النفسه، آن‌ها به کلیّت متن وابسته می‌شوند» معلوم می‌کند که ایشان اصالت کلمه را به صورت عمیق درک نکرده‌اند زیرا واژگان وابسته به متن نیستند، بلکه متن مخلوق کلمه است. ۲- عبارت: «… در واقع با این عملکرد واژگان، ما با نگارشی گشتالتی مواجه می‌شویم» متناقض است با عبارت «حرکت درونی (درونداد) واژگانست که روح دیالکتیک را بر متن حاکم می‌کند! تناقض نگرش گشتالتی و دیالکتیک! بالاخره متن حاصل کدام یک است؟!» ۳- بانو نظریان می‌گوید: «اصل هدف: همان مفهوم کلی است که با مهندسی چیدمان واژگان که نوع حرکت آن‌ها را مشخص می‌کند کشف و منتقل می‌شود» و این با عبارت «شعر-واژه حاصل مراقبه‌ی شناور با فراروی از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم» تناقض آشکار دارد زیرا در صورت پذیرش عبارت اول یعنی اصل هدف پس حاصل خودآگاه است نه فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه!

باتوجه به موارد فوق، هیچ نگاه نوین و متفاوت با نگاه جناب آذرپیک به واژانه در بیانیه‌های بانوان اصالت کلمه دیده نمی‌شود و آن ‌قدر تشابه مفاهیم و عبارات هست که گویی جناب آذرپیک نیز مددرسان این بزرگان بوده است، بنابراین این قلم نوشتارهای خانم‌ها نظریان و مهدویان را به عنوان تئوری و بیانیه رد می‌کنم هر چند آرزومندم روزی به آن نگاه نوین دست یازند.

چه خوش سرود حضرت عشق، مولانا:

ضعیف است در قرص خورشید چشمت                            ولی می‌دهد بر شعاعش گواهی.

***

منابع:

  • بررسی زبان اثر جورج یول ترجمه‌ی علی بهرامی نشر رهنما.

  • دانش زبان اثر نوام چامسکی ترجمه‌ی علی درزی نشر نی.

  • جنس سوم به اهتمام آرش آذرپیک و مهری مهدویان نشر کرمانشاه.

  • بانوی واژه‌ها تألیف مهری مهدویان انتشارات لینا.

  • فرازن، بانوی عاشقانه‌های زمین تألیف مریم نظریان نشر بوستان کتاب.

 

نوشته سبک«واژانه»در مکتب ادبی اصالت کلمه ازجناب آقای زرتشت محمدی در روزنامه ایران اولین بار در مکتب ادبی اصالت کلمه پدیدار شد.

انتخاب کتاب«مزرعه آقای آوا»از محمد آذرخودر جشنواره جابربن حیان به عنوان اثر برگزیده

Viewing all 409 articles
Browse latest View live